وبلاگicon

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای   ابتدایی

یادگرفتم بخندم و ببخشم
خدا نیستم ، اما زیر سایه اش بزرگ شدم

*****************************
همه ی افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید، آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذارند که یک بی دست و پای احمق است.


عشقم معلمی است.اگر دوباره انتخاب کنم بدون شک معلم خواهم شد.
معلم پایه های اول تا ششم ابتدایی
داور جشنواره های مختلف آموزش و پرورش
مدرس دوره های ضمن خدمت
مدیر مدرسه پسرانه دوره اول و دوم
فعلا معاون آموزشی دبیرستان دخترانه نرجس
لذت بودن در مدرسه و بچه ها را با هیچ لذتی نمی توان مقایسه کرد.

******************

در حد توانم سعی کردم مطالب مفید ی رو براتون بزارم ، بعضی هاش کار خودم و بعضی ها کار همکارای خوبم .
منتظر نظرات خوب و سازنده شما هستم!

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه» ثبت شده است

رقابت در واقع یک مسابقه است که چند نفر یا چند گروه در آن شرکت می‌کنند. در پایان این مسابقه، برخی افراد به عنوان برنده و برخی دیگر به عنوان بازنده در نظر گرفته می‌شوند

 

رقابت یک عنصر مهم در زندگی تحصیلی دانش‌آموزان است، البته به شرطی که به صورت سالم و سازنده برگزار شود. در چنین شرایطی رقابت در دانش‌آموزان باعث افزایش انگیزۀ آن‌ها برای درس خواندن و یادگیری می‌شود.

رقابت‌های سالم در مدرسه، دانش‌آموزان را برای رسیدن به اهداف بزرگ در زندگی‌ آماده می‌کنند و نحوۀ کنار آمدن با شکست‌ها را به آن‌ها آموزش می‌دهند.

 

جنبه‌های مثبت و منفی رقابت در دانش‌آموزان

رقابت در دانش‌آموزان همانند بسیاری از موضوعات و ابزارها در زندگی ما، هم جنبۀ سازنده و هم جنبۀ مخرب دارد. بنابراین نمی‌توان رقابت را به چون و چرا پذیرفت و یا به طور کلی آن را رد کرد. آن چه که مهم است، نحوۀ به کارگیری این ابزار برای ایجاد انگیزه در دانش‌آموزان است.

در این بخش به برخی از جنبه‌های مثبت و منفی رقابت در دانش‌آموزان اشاره می‌کنیم. 

♦ دانش‌آموزان به خصوص در دورۀ ابتدایی از بازی کردن به شدت لذت می‌برند. ایجاد رقابت در دانش‌آموزان نیز در واقع نوعی یادگیری مبتنی بر بازی (game-based learning) است. این موضوع باعث افزایش انگیزه و علاقۀ دانش‌آموزان برای مشارکت در فعالیت‌های کلاسی و در نتیجه افزایش یادگیری می‌شود.

♦ دانش‌آموزان از طریق رقابت با کار گروهی آشنا می‌شوند، مسئولیت‌پذیری آن‌ها افزایش پیدا می‌کند. استعدادهای مختلف افراد برای مشارکت در یک تیم شناسایی می‌شود.

 

برای مثال برخی دانش‌آموزان توانایی بالایی در رهبری دارند. برخی دیگر به خوبی برنامه‌ریزی می‌کنند. عده‌ای در تجزیه و تحلیل و عده‌ای دیگر نیز در بخش اجرا، عملکرد بهتری دارند.

♦ رقابت، دانش‌آموزان را با موضوعانی مانند موفقیت و شکست آشنا می‌کند. بنابراین می‌تواند فرصت خوبی را برای معلم یا والدین فراهم کند تا نحوۀ رفتار و تفکر مناسب بعد از موفقیت یا شکست را به دانش‌آموزان، آموزش دهند. 

♦ رقابت در دانش‌آموزان به ایجاد دوستی‌های پایدار و حس قدرشناسی نسبت به سایر اعضای تیم کمک می‌کند.

♦ افزایش اعتماد به نفس، شناخت نقاط ضعف و قوت، افزایش مهارت‌های مختلف، از دیگر اثرات مثبت رقابت در دانش‌آموزان است.

♦ برخی از دانش‌آموزان طبیعت انفعالی دارند و علاقه‌ای به شرکت در رقابت ندارند. بنابراین در مورد این گروه از دانش‌آموزان، رقابت نه تنها باعث ایجاد انگیزه نمی‌شود، بلکه می‌تواند اثرات منفی نیز داشته باشد.

♦ برای عده‌ای از دانش‌آموزان شکست در یک رقابت، می‌تواند بسیار ناراحت‌کننده باشد و تأثیرات منفی روی آن‌ها بگذارد. برای مثال ممکن است دانش‌آموز انگیزۀ خود را برای یادگیری از دست بدهد و یا تصمیم بگیرد که هرگز در هیچ رقابتی شرکت نکند.

♦ در مورد برخی از دانش‌آموزان، شرکت در یک رقابت، باعث افزایش استرس آن‌ها می‌شود.

در چنین شرایطی با وجودی که دانش‌آموز توانایی‌های بالایی دارد اما ممکن است عملکرد خوبی در رقابت نداشته باشد. بنابراین نتیجۀ به دست آمده، معیار مناسبی برای سنجش میزان یادگیری دانش‌آموز نخواهد بود.

 

تفاوت رقابت سالم و ناسالم

♦ در رقابت سالم، دانش‌آموزان با آنچه که قبلا بوده‌اند مقایسه می‌شوند نه با سایر همکلاسی‌ها. بنابراین اساس رقابت سالم این است که دانش‌آموزان، خود را بهتر از قبل کنند و بیاموزند که باید برای دستیابی به اهدافشان تلاش کنند.

♦ در رقابت سالم دانش‌آموزان به جای تلاش برای شکست سایر افراد یا گروه‌ها، تلاش می‌کنند تا توانمندی‌های خود را افزایش دهند. 

♦ رقابت در دانش‌آموزان به شکل سالم و سازنده، نیاز به محیطی دارد که در آن، همه به یک اندازه به امکانات دسترسی داشه باشند و شرایط برای رشد همۀ دانش‌آموزان وجود داشته باشد. 

♦ رقابت سالم باعث افزایش خلاقیت و گسترش مهارت‌های مختلف در دانش‌آموزان می‌شود.

♦ در رقابت ناسالم دانش‌آموز تنها و تنها به برنده شدن فکر می‌کند و یادگیری جایگاه چندانی ندارد.

♦ در رقابت ناسالم معلم و والدین به دانش‌آموزان فشار می‌آورند که به جای لذت بردن از فرآیند رقابت و یادگیری بیشتر، همواره از سایر همکلاسی‌های خود بهتر باشد و دستاوردهای بیشتری داشته باشد. 

♦ در رقابت ناسالم، ترس از شکست به شدت مشهود است. این ترس افراد را از تلاش کردن باز می‌دارد و باعث می‌شود خیلی زود عقب نشینی کنند.

♦ در رقابت ناسالم، دانش‌آموزان به جای تمرکز بر کار تیمی و همکاری با یکدیگر، معمولا دچار تنش، بحث، مقصر دانستن اعصای تیم و رفتارهای مخرب می‌شوند.

آموزش رقابت سالم به دانش‌آموزان

در ادامه به مواردی اشاره می‌کنیم که معلمان با رعایت آن‌ها می‌توانند رقابت در دانش‌آموزان را به شکل سالم و سازنده در کلاس درس به کار بگیرند.

۱. جایگاه اول موقتی است

در هر رقابتی به دانش‌آموزانتان یادآوری کنید که جایگاه اول موقتی است. بنابراین همان طور که امروز یکی از همکلاسی‌ها یا گروه‌های کلاسی در جایگاه اول قرار گرفته، آن‌ها نیز می‌تواند با تلاش بیشتر، در آینده این جایگاه را به دست بیاورند. 

۲. باختن به معنای بی‌ارزش بودن نیست

بسیار مهم است که معلمان به دانش‌آموزان خود این حس را منتقل کنند که برنده شدن در یک رقابت، به معنای ارزشمندتر بودن آن فرد یا آن گروه نیست. بلکه تنها نشان‌دهندۀ میزان تلاش، انرژی و زمانی است که فرد یا گروه، صرف دستیابی به هدف خود کرده است. 

۳. پیروز شدن در رقابت با خود 

دانش‌آموزانتان را تشویق کنید تا نتایج فعلی را تنها با عملکرد گذشتۀ خود مقایسه کنند نه با هیج فرد دیگری. این دقیقا تکنیکی است که یک معلم خصوصی حرفه‌ای و توانمند به کار می‌برد.

 

این روش باعث افزایش اعتماد به نفس دانش‌آموزان می‌شود. جرا که از یک سو دست از مقایسۀ خود با دیگران برمی‌دارند و تنها معیار موفقیت آن‌ها، بهتر شدن نسبت به گذشته است. از سوی دیگر، دانش‌آموز روند پیشرفت خود را مشاهده می‌کند و با هر دستاوردی، انگیزه و اعتماد به نفس او نسبت به گذشته افزایش پیدا می‌کند.

۴. تمرکز روی میزان تلاش نه دستاوردها

به دانش‌آموزانتان یاد بدهید که به جای تمرکز روی دستاوردها، بر روی میزان تلاشی که داشته‌اند تمرکز کنند. مهم‌ترین موضوع در هر رقابتی این است که دانش‌آموز شما تا چه حد تلاش کرده‌ است. در صورتی که تمام تلاش خود را برای دستیابی به هدف به کار گرفته باشد، حتی در صورت شکست نیز احساس ارزشمندی خواهد کرد.

 

بنابراین به جای تشویق آن‌ها به برنده شدن و کسب رتبۀ اول در یک رقابت، ارزش تلاش با تمام توان را به آن‌ها آموزش دهید. دقت داشته باشید که به کارگیری تمام تلاش، با تلاش کردن به اندازۀ کافی تفاوت دارد!

۵. تبدیل رقابت به یک موضوع سرگرم‌کننده و حذاب 

مهم‌ترین موضوع در مورد رقابت بین دانش‌آموزان، فراهم کردن شرایطی برای لذت و یادگیری است. برای دستیابی به این هدف دو موضوع را باید نظر گرفت.

اول ابنکه شاگردان از بابت نتیجه‌ای که قرار است کسب کنند، نگرانی و استرس نداشته باشند. دوم اینکه رقابت به صورت جذاب و سرگرم‌کننده طراحی شود تا دانش‌آموزان حتی در صورت پیروز نشدن در آن، از فرآیند آن لذت برده باشند و یادگیری اتفاق افتاده باشد. همچنین در پایان رقابت، به هیچ عنوان دانش‌آموزان گروه برنده را با گروه بازنده مقایسه نکنید.

 

  • اخوان

هر چقدر که از دوران مدرسه دور شده باشیم، چیزهایی هست که هر از گاهی باعث میشن که فکر کنیم: "آه...کاش اینو تو مدرسه بهم یاد داده بودن.." کاش به جای یکی از ساعت های زبان خارجه و ریاضی و فارسی، یک بار هم یه کلاس درباره ی زندگی کردن برگزار می شد. شاید هم هر از گاهی معلمی پیدا شده که سعی کنه حرف های خارج از درس بزنه...اما احتمالا ما حرفهاشون رو جدی نگرفتیم و ترجیح دادیم به جای فکر کردن به حرفهاش، به شیوه ی زندگی خودمون ادامه بدیم.خیلی موارد هست که شاید دیر، ولی بالاخره روزی توی زندگی بهشون می رسیم. فکر کنید چقدر عالی می شد اگه توی سن کمتر اینها رو یاد می گرفتیم.این نکات کاربردی رو بخونید و سعی کنید ازینجا به بعد توی زندگی جدی ترشون بگیرید:

1)قانون ۸۰/۲۰:

این یکی از بهترین روش ها برای اینه که بهترین استفاده رو از وقتتون بکنید. چیزی که قانون ۸۰/۲۰ میگه اینه که ۸۰ درصد ارزشی که بدست می آورید، نتیجه ی ۲۰ درصد از تلاشیه که انجام داده اید.

این یعنی اینکه اکثر کارها و مشغولیت های ما مفید نیستند. پس میتونیم خیلی از کارها رو از لیست انجام کارمون خط بزنیم. در عوض وقت و انرژی بیشتری روی کارهای دیگه، که به نظر میرسه بازده بیشتری - چه از لحاظ موفقیت و چه از لحاظ حس رضایت درونی - دارن بذاریم.

2)قانون پارکینسون:

میتونی کارها رو خیلی سریع تر از اونچه که فکر می کنی انجام بدی! این قانون میگه کاری که قراره انجام بدی متناسب با وقتی که براش در نظر میگیری خودش رو کش میده و درجه ی سختی اش رو تعیین میکنه! یعنی اگه به خودت بگی ظرف یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه نتونی حتی توی یک هفته هم براش راه حلی پیدا کنی.

پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت، و به جای یک هفته یک روز به خودت فرصت بده. این کار باعث میشه که مغزت فقط روی راه حل و کار کردن متمرکز بشه، نه سختی کار!

3)تراکتوری کار کردن!:

کارهای خسته کننده و تکراری میتونن باعث پایین اومدن سطح هیجان و به تعویق افتادن کار بشن. یکی از راه هایی که بشه اونها رو سریع انجام داد اینه که اونها رو تراکتوری انجام بدیم. یعنی چی؟ یعنی همه رو پشت سر هم انجام بدیم. اینجوری اون زمانی که برای کندن از وضعیت فعلی و راضی کردن خودتون صرف می کنید، فقط برای کار اول لازم میشه و کارهای بعدی سریع تر انجام می شن.

مثلا یه نمونه از تراکتوری کار کردن اینجوریه:

میزتون رو تمیز کنید/ قبض آب و برق پرداخت بشه/ سه تا تماس تلفنی که باید انجام میدادی رو انجام بده/ یه لیست خرید تره بار بنویس.


4)اول چیزی بده تا چیزی بگیری:

شاید این قضیه با حستون جور در نیاد. چون معمولا همه این ذهنیت رو داریم که تا کسی برامون کاری انجام نداده نباید براش کاری انجام بدیم. مشکل اینجاست که خیلی ها اینجوری فکر می کنند، و خب طبیعتا نتیجه این میشه که در آخر هیچ کدوم کاری انجام نمی دن.



اگر میخواید ارزشی که بدست می آورید بیشتر بشه (اون ارزش میتونه پول، عشق، محبت ، فرصت و خیلی چیزهای دیگه باشه...)، بهتره ارزشی که خودتون میدید رو افزایش بدید. چون در گذشت زمان شما بالاخره اونچه که از دستی دادین رو از دست دیگه ای میگیرین. پس فکر کنید چقدر خوب میشه که هیچ کاری انجام ندین و چیزی بگیرین. اما این اتفاق خیلی کم پیش میاد...

5) فعالیت کن، واکنش نشون نده!:

این هم به نکته ی قبل مربوط میشه. اگه همه رفتارشون واکنشی بود، شاید خیلی از اتفاقات هیچ وقت نمی افتاد و همه منتظر مینشستند تا کسی فعالیتی بکنه... این اتفاق ممکنه بالاخره بیفته، ولی خیــــلی طول خواهد کشید!

پس یه فکر به صرفه تر اینه که خودتون فعالیت کنید. به سادگی میتونید اولین نفری باشید که حرکتی میزنه و یه سری آدم واکنشی به دنبالش راه میفتن. این کار نه تنها شما رو از حس وحشتناک انتظـــار دور می کنه، بلکه باعث میشه احساس کنید اون کسی که زندگیتون رو تو دست داره و در حال کنترل کردنشه خودتون هستید، نه نیروهای جورواجور بیرونی!

6)اشتباهات و شکست ها بد نیستند:

وقتی سنمون کمتر و به اصطلاح " دهنمون بوی شیر میده "  و "کله مون هنوز بوی قرمه سبزی میده"، انقدر کارهای مختلف رو امتحان میکنیم و شکست می خوریم تا یاد بگیریم. اما هر چی بزرگتر میشیم، محتاط تر عمل میکنیم و کمتر از قبل روحیه ی "فعال بودن" رو داریم. چون از شکست خوردن می ترسیم، ترجیح میدیم که بشینیم تا یک نفر دیگه کاری رو شروع کنه.



حالا اگه واقعا شکست بخوریم چه اتفاقی میفته؟ همه بهمون می خندن؟

آره خب، شاید بخندن. اما وقتی همچین تجربه ای داشته باشی، خیلی زود بعدش می فهمی که بابا آخر دنیا که نرسیده! و حقیقت اینه که مردم خیلی زود شکست های ما رو فراموش می کنند. اونها انقدر درگیر زندگی و مشکلات خودشون هستن که اینجور موارد براشون اهمیتی ندشته باشه!

و فراموش نکنید که موفقیت توی زندگی از تسلیم نشدنه!

یادتون بیاد وقتی که ۵ ساله بودین و میخواستین دوچرخه سواری یاد بگیرین. زانو ها درب و داغون می شد و شاید هم یه کم گریه میکردید. ولی بلند می شدید، لباس ها رو می تکوندید و دوباره روی صندلی اش می نشستید. پس سعی کنید اون روحیه ی بچه ی ۵ ساله رو درون خودتون زنده کنید و با یکی دو بار شکست خوردن توی کاری تسلیم نشید!

7)به خودت سخت نگیر:

چرا آدمها بعد از یکی دوبار اشتباه کردن و شکست خوردن از کاری دست می کشند؟ خب، یه دلیل خیلی بزرگ اینه که دارن از درون خودشون رو میزنن! این عادت به درد نخوریه! چون فقط به ناراحتی و درد درونی ات اضافه می کنه و وقت با ارزشت رو ازت می گیره. پس این عادت رو از خودتون بگیرید و انقدر خودتون رو ملامت نکنید.

8) یک دفعه صمیمی بشو!

آشنا شدن با آدمهای جدید خیلی کیف داره، ولی میتونه باعث به وجود اومدن استرس بشه. همه ی ما دوست داریم تو برخورد اول آدمهای خیلی جالب و جذابی به نظر بیایم و از صحبت های عجیب و غریب و سکوت های طولانی فرار می کنیم.

بهترین راه برای انجام این کار اینه که تو برخورد اولتون با کسی، تصور کنید که اون صمیمی ترین دوستتونه. اینجوری اضطراب رو از ذهنتون دور می کنید و راحت تر با طرفتون ارتباط برقرار می کنید.

9) روی چیزی که میخوای تمرکز کن، نه چیزی که نمیخوای!

شما در مغزتون سیستمی به نام سیستم فعالیت مشبک دارید که بهتون اجازه میده چیزهایی که ذهنتون روشون تمرکز کرده رو ببینید. این یعنی شما هرچقدر تمرکزتون رو روی اهدافتون بیشتر کنید، بیشتر با اونها مواجه میشید.

یکی از کارهایی که برای تمرکز روی چیزهایی که میخواین میتونید انجام بدید اینه که اهداف تعیین کنید و به این فکر کنید که چه چیزی در این شرایط مهم تره. میتونید از یادآوری های بیرونی استفاده کنید. مثلا روی کاغذی که به دیوار چسبوندید بنویسید : "فعالیت کن، واکنش نشون نده!" تا هر روز به چشمت بخوره و یادت بندازه.

10)رفتار تو واقعیت رو عوض می کنه:

همه ی ما شنیدیم که باید رفتار مثبت داشته باشیم و ممکنه خیلیها بهمون بگن: "یه فکری به حال رفتارت بکن!"

این نصیحت خیلی با ارزشیه، ولی معمولا چه اتفاقی میفته؟ از یه گوش میره تو و از گوش دیگه میاد بیرون و فردا ما باز همون رفتار قبلی رو داریم.

ولی نکته ی خیلی ظریف و قابل توجهی که وجود داره اینه که رفتار ما، واقعیت های اطرافمون رو عوض می کنه. ممکنه که توی ذهن همه بدبینی به عنوان واقعیت زندگی پذیرفته شده باشه، اما اینها به خاطر اینه که سیستم فعالیت شبکه ای مغزمون عادت به پیدا کردن چیزهای بد داره.

اگه سعی کنید رفتارتون رو به طور جدی عوض کنید - و با این کار واقعیت اطرافتون رو تغییر بدید - به نتایج متحیر کننده ای می رسید.

11)شکر کردن یه راه آسون برای خوشحال کردن خودتونه:

معلومه که این یکی رو تو مدرسه بهمون یاد دادن...خیلی زیـــــاد! احتمالا می گفتن قدر چیزهایی که دارید و بدونید و شکر گذار باشید چون کار درست اینه...یا اینکه کلا کاریه که باید انجام داد!

ولی حالا اینجوری به قضیه نگاه کنید که یکی دو دقیقه وقت گذاشتن برای شکر کردن، خیلی راحت میتونه یه حال بد رو به یه حال خوب تبدیل کنه.

این کار میتونه برای خوشحال نگه داشتن روحیه تون، و تمرکز روی چیزهای خوبی که میخواین به دست بیارین کمکتون کنه.


12)خودت رو با کسی مقایسه نکن:

امان از این "من" درون که همیشه دنبال مقایسه کردنه! "آخ جون من یه دوچرخه ی جدید خریدم!" احتمالا این جمله خوشحالتون می کنه، ولی بعدش فکر میکنید که "ای وای! دوچرخه ای که علیرضا گرفته که خیلی بهتــــــره!!" و اینجوری میشه که حال خوبتون دووم زیادی نمیاره و باز حس می کنید از خودتون راضی نیستید. اگه دست از مقایسه کردن خودتون با دیگران برندارید، در واقع دارید به دنیا اجازه میدید که احساسی که نسبت به خودتون دارید رو کنترل کنه.

بهترین راه اینه که خودت رو با خودت مقایسه کنی. ببین چقدر از جایی که بودی فاصله گرفتی، چه چیزهایی به دست آوردی و چقدر رشد کردی. شاید خیلی کار هیجان انگیزی به نظر نرسه، اما در طولانی مدت کلی بهت قدرت و ثبات درونی میده!

13)80-90% اون چیزهایی که ازشون وحشت داریم، اتفاق نمیفتن!

این یکی خیلی مهمه! اینها فقط هیولاهایی هستن که ما تو ذهن خودمون ساختیم، و اگرهم اتفاق بیفتن، قطعا به اون دردناکی و وحشتناکی که فکر می کردیم نخواهند بود.

البته که حرف زدن از این کار همیشه آسونه، اما سعی کنید به خودتون یادآوری کنید که درصد خیلی کمی از ترس ها و وحشت های گذشته تون به واقعیت پیوستن...پس چرا فکر می کنید این بار با بقیه ی وقت ها فرق می کنه؟؟



 

14) هیچ چیزی رو خیـــــلی جدی نگیر:

خیلی راحت میشه درگیر مسائل شد. ولی اون احتمالات بدی که میدیم معمولا اتفاق نمیفتن و چیزی که الان براش نگرانیم و حرص میخورم به احتمال خیلی زیاد در سه سال بعد اصلا به یادمون نمیاد!

پس خودت، افکار، و احساساتت رو اونقدر جدی نگیر که اسباب شکنجه ی خودت بشه. راحت باش و به چیزهای خوب زندگیت فکر کن.

15)همه چیز رو بنویس:

اگه مغزتون یه سطل پر سوراخه و هر چیزی که توش میریزین یهو ناپدید میشه، پس خطر اینکه ایده های ناب و خوبی که به ذهنتون میرسه خیلی راحت از ذهنتون پاک بشن، وجود داره. خودتون رو عادت بدید به اینکه افکار و اهدافتون رو بنویسید - همه چی رو! اینطوری راحت تر میتونید روی چیزهایی که میخواید متمرکز بشید.


16)توی هر تجربه ی بدی یه فرصت وجود داره:

توی هر شکست یا تجربه ی تلخی، چیزهایی وجود داره که میتونی ازشون درس بگیری و برای رشد خودت استفاده کنی. شاید حتی بشه گفت که تجربه های منفی، چیزهای بیشتری برای یاد دادن نسبت به تجربه های موفقیت آمیز دارن. بعضی وقتها، نکته ای که از یه تجربه ی بد یاد گرفته میشه، از توی ده ها تجربه ی موفقیت آمیز در نمیاد!

پس هر بار که یه "تجربه ی منفی" برات پیش اومد، از خودت بپرس: چه چیزی راجع به این شرایط میتونه خوب باشه؟ اون چیزی که من الان باید یاد بگیرم چیه؟

یه تجربه ی منفی میتونه باعث بشه چندین تجربه ی مثبت برات اتفاق بیفتن.


**************************************
چیزی تو ذهن شما هست که دوست داشتین توی مدرسه بهتون یاد میدادن؟ لطفا بنویسین تکمیل بشه....

  • اخوان