وبلاگicon

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای   ابتدایی

یادگرفتم بخندم و ببخشم
خدا نیستم ، اما زیر سایه اش بزرگ شدم

*****************************
همه ی افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید، آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذارند که یک بی دست و پای احمق است.


عشقم معلمی است.اگر دوباره انتخاب کنم بدون شک معلم خواهم شد.
معلم پایه های اول تا ششم ابتدایی
داور جشنواره های مختلف آموزش و پرورش
مدرس دوره های ضمن خدمت
مدیر مدرسه پسرانه دوره اول و دوم
فعلا معاون آموزشی دبیرستان دخترانه نرجس
لذت بودن در مدرسه و بچه ها را با هیچ لذتی نمی توان مقایسه کرد.

******************

در حد توانم سعی کردم مطالب مفید ی رو براتون بزارم ، بعضی هاش کار خودم و بعضی ها کار همکارای خوبم .
منتظر نظرات خوب و سازنده شما هستم!

آخرین نظرات

کلمات هم خانواده درعربی :

درعربی به کلماتی هم خانواده می گویند که ازیک ریشه گرفته شده باشند و حرف های اصلی آنها پشت سرهم بیایند مانند :

رابط - مربوط - ارتباط - ربط

عجله - عجول - عاجل و تعجیل

تدریس - دروس - مدرس - درس

عامل - معمول - عمال - عمل

تعلیم - عالم - معلم - معلوم

نظر - ناظر- منظور- منتظر- انتظار- منظره- نظارت

نکته :

کلمات هم خانواده درعربی از نظر معنی به هم نزدیک هستند و دربیشتر مواقع  سه حرف مشترک دارند .

کلمات هم خانواده در فارسی :

ملاک هم خانواده بودن در فارسی بن ماضی و مضارع است .

کلمه هایی که بن ماضی و مضارع یکسانی داشته  باشند با هم هم خانواده هستند .

مانند :

دانش - دانا - دانشمند - دانا و نکته دان

 

نکته :

بعضی از هم خانواده ها درزبان فارسی بن فعلی ندارند .

مانند :

گل زار - گلستان - گل خو - گلدان - گلنوش - و گل رخ

هنرور - هنرمند - هنر دوست - هنری و باهنر

بن فعل :

به جزو ثابت و اصلی فعل که مفهوم انجام کار یا روی دادن حالتی را بیان کند بن فعل گویند .هرفعل دارای دوریشه یا بن است که عبارتند از :

بن ماضی :

برای پیدا کردن بن ماضی باید تصور کنیم که آن فعل دیروز انجام شده است .سپس شناسه را از آخر آن فعل حذف می کنیم و به باقی مانده ی کلمه بن ماضی می گویند :

می روی __________ من دیروز رفتم .( م را حذف می کنیم .____ رفت (  بن ماضی )

می زنی_______ من دیروز علی را زدم ( م را حذف می کینم )  _____ زد ( بن ماضی )

بن مضارع :

برای پیدا کردن بن مضارع آن فعل را به صورت امری یا دستوری بیان می کینم سپس حرف ( ب ) را از ابتدا بر می داریم . به آن چه باقی می ماند بن مضارع می گویند.

می خوانند _____ بخوان ( ب را حذف می کینم ) خوان ( بن مضارع )

می گویند ________ بگو ( ب را حذف می کینم )  گو ( بن مضارع )

  • اخوان

اعلان عمومى براى سفر حج

 

در سال دهم هجرت، به دستور الهى، آخرین سفر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به مکه براى تعلیم حج و اعلام ولایت ائمه (علیهم السلام) آغاز شد. در این سفر بیش از یکصد و بیست هزار نفر آن حضرت را همراهى کردند که در شرایط آن زمان سابقه نداشت.

بلافاصله پس از پایان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مکه خارج شوند و براى برنامه اى مهم در غدیر خم - که کمى قبل از محل جدا شدن کاروان ها بود ـ حضور یابند.

سه روز پس از پایان مراسم حج، سیل جمعیت به سوى غدیر حرکت کردند.

 

اجتماع عظیم در غدیر

 

با رسیدن به محل موعود،فرمان توقف از سوى پیامبر (صلى الله علیه و آله) صادر شد و مرکب ها از حرکت ایستادند و مردم پیاده شدند و هر کس جایى براى توقف سه روزه آماده کرد.

به دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله)، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار زیر چند درخت کهنسال را آماده کردند و روى درختان، پارچه اى به عنوان سایبان قرار دادند. در زیر سایبان، منبرى به بلندى قامت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سنگ ها و روانداز شتران ساختند به طورى که حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند.

هنگام ظهر، پس از اداى نماز جماعت، پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر فراز منبر ایستادند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بایستند. قبل از شروع خطابه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر فراز منبر یک پله پائین تر در طرف راست آن حضرت ایستاده بودند.

 

سخنرانى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)

 

پیامبر اکرم نگاهى به سمت راست و چپ جمعیت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع کنند. سپس سخنرانى تاریخى و آخرین خطابه رسمى خود را براى جهانیان آغاز کردند. با در نظر گرفتن این شکل خاص از منبر و سخنرانى که دو نفر بر فراز منبر در حال قیام دیده مى شوند به استقبال سخنان حضرت مى رویم که آن را مى توان در یازده بخش ترسیم نمود:

پیامبر (صلى الله علیه و آله) در اولین بخش سخن به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذکر فرمودند، و به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.

در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصریح کردند که باید فرمان مهمى درباره على بن ابى طالب علیه السلام ابلاغ کنم، و اگر این پیام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.

در سومین بخش، حضرت امامت دوازده امام (علیهم السلام) را تا آخرین روز دنیا اعلام نمودند تا همه طمع ها یکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنرانى حضرت، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان ها در طول زمان ها و در همه مکان ها و نفوذ کلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تام ائمه (علیهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند.

براى آن که هرگونه ابهامى از بین برود و دست منافقین از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پیامبر (صلى الله علیه و آله) با دست هاى مبارک بازوان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند کردند تا حدى که پاهاى آن حضرت محاذى زانوان پیامبر قرار گرفت. در این حال فرمودند: «من کنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ «هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده ام این على هم نسبت به او صاحب اختیارتر است. خدایا دوست بدار هر کس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و یارى کن هر کس او را یارى کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند.»

سپس کمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه (علیهم السلام) اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.

در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند: «هر کس از ولایت ائمه (علیهم السلام) سر باز زند اعمال نیکش سقوط مى کند و در جهنم خواهد بود.» بعد از آن شمه اى از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را متذکر شدند.

مرحله ششم از سخنان پیامبر (صلى الله علیه و آله) جنبه غضب الهى را نمودار کرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از این آیات عده اى از اصحاب من هستند که مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند که خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرار داده است، و چشم پوشى از آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست.»

سپس به پیشوایان گمراهى که مردم را به جهنم مى کشانند اشاره کرده فرمودند: «من از همه آنان بیزارم.» اشاره اى رمزى هم به «اصحاب صحیفه ملعونه» داشتند و تصریح کردند که بعد از من مقام امامت را غصب مى کنند و سپس غاصبین را لعنت کردند.

در بخش هفتم، حضرت تکیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.»

سپس آیاتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت کردند و آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد (علیهم السلام) تفسیر فرمودند. آیاتى هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد (علیهم السلام) معنى کردند.

در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى (ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند و آینده اى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند.

در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با على بن ابى طالب (علیه السلام) دعوت مى کنم. پشتوانه این بیعت آن است که من با خداوند بیعت کرده ام، و على هم با من بیعت نموده است. پس از این بیعتى که از شما مى گیرم از طرف خداوند و بیعت با حق¬ تعالى است.

در دهمین بخش، حضرت درباره احکام الهى سخن گفتند که مقصود بیان چند پایه مهم عقیدتى بود: از جمله این که چون بیان همه حلال ها و حرام ها توسط من امکان ندارد با بیعتى که از شما درباره ائمه (علیهم السلام) مى گیرم به نوعى حلال و حرام را تا روز قیامت بیان کرده ام. دیگر این که بالاترین امر به معروف و نهى از منکر، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان (علیهم السلام) و امر به اطاعت از ایشان و نهى از مخالفتشان است.

در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانى انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرائط  غیر عادى زمان و مکان و عدم امکان بیعت با دست براى همه مردم، فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بیعت با دست، از زبان هاى شما اقرار بگیرم.»

سپس مطلبى را که مى بایست همه مردم به آن اقرار مى کردند تعیین کردند که خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (علیهم السلام) و عهد و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسل هاى آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب مى شد زیرا حضرت فرمودند: «بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت مى کنیم.»

بیعت عمومى

پس از اتمام خطابه پیامبر (صلى الله علیه و آله)، دو خیمه بر پا شد که در یکى خود آن حضرت و در دیگرى امیرالمؤمنین (علیه السلام)، جلوس فرمودند. مردم دسته دسته وارد خیمه حضرت مى شدند و پس از بیعت و تبریک، در خیمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) حضور مى یافتند و با آن حضرت بیعت مى کردند و تبریک مى گفتند.

زنان نیز، با قرار دادن ظرف آبى که پرده اى در وسط آن بود بیعت نمودند. به این صورت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست مبارک را در یک سوى پرده داخل آب قرار مى دادند و در سوى دیگر زنان دست خود را در آب قرار مى دادند.

وقایع سه روز در غدیر

 

در طول سه روز توقف در غدیر، پس از ایراد خطابه چند جریان به عنوان تأکید و به نشانه اهمیت غدیر به وقوع پیوست که شرح آن چنین است:

پیامبر (صلى الله علیه و آله) در این مراسم، عمامه خود را ـ که «سحاب» نام داشت به عنوان افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دادند.

حسان بن ثابت از پیامبر (صلى الله علیه و آله) درخواست کرد تا در مورد غدیر شعرى بگوید، و با اجازه حضرت اولین شعر غدیر را سرود.

جبرئیل علیه السلام به صورت انسانى ظاهر شد و خطاب به مردم فرمود: «پیامبر براى على بن ابى طالب عهد و پیمانى گرفت که جز کافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند.»

مردى از منافقین گفت: «خدایا اگر آنچه محمد مى گوید از طرف توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست.» در همین لحظه سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را هلاک کرد، و این معجزه غدیر تأیید الهى را بر همگان روشن کرد.

پس از سه روز مراسم پر شور غدیر پایان یافت، و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در صفحات تاریخ نقش بست. مردم پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشینان آن حضرت تا روز قیامت، راهى شهر و دیار خود شدند. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و خداوند بدینگونه حجتش را بر همه مردم تمام کرد.

چگونگی بیعت مردان

 

با پایان یافتن خطابه پیامبر اکرم، مردم به سوى پیامبر(صلی الله علیه و آله)و امیر المؤمنین(علیه السلام) هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست مى دادند و تبریک و تهنیت مى گفتند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا دو خیمه بر پا شود. در یکى خود نشستند و به امیر المؤمنین (علیه السلام) دستور دادند تا در خیمه دیگر بنشینند. مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور مى یافتند و پس از بیعت و تبریک به خیمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى آمدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با حضرتش بیعت مى کردند و با لقب «امیر المؤمنین» بر آن حضرت سلام مى کردند، و این مقام والا را تبریک و تهنیت مى گفتند. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت و حضرت این مدت را در منطقه غدیر اقامت داشتند.

مسئله جالب در این بیعت آن است که کسانى که در غدیر پیش از همه با امیرالمؤمنین بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بیعت خود را شکستند و پیمان خود را زیر پا گذاشتند.

در تاریخ آمده که خلیفه دوم بعد از بیعت، این کلمات را بر زبان مى راند: «افتخار برایت باد، گوارایت باد، اى پسر ابى طالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اکنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده اى»!!!

چگونگی بیعت زنان با امیرالمومنین

 

از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا ظرف آبى آورده و پرده اى بر روى آن زدند. امیر المؤمنین(علیه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوى دیگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بیعت کردند.

یادآورى مى شود که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در غدیر حضور داشتند، و کلیه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در آن مراسم حاضر بودند.

عمامه سحاب پیامبر

 

در این مراسم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.

شعر غدیر

 

در مراسم پر شور غدیر، حسان بن ثابت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت این واقعه عظیم شعرى درباره امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بسراید.

حضرت فرمودند: بگو به برکت خداوند.

حسان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: «اى بزرگان قریش، سخن مرا به گواهى و امضاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) گوش کنید.» سپس اشعارى را که همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخى از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند.

جبرئیل در غدیر

 

اتمام حجت دیگر این بود که مردى زیباروى در کنار مردم مى گفت:

«به خدا قسم روزى مانند این روز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را محکم نمود! براى او پیمانى بست که جز کافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند. واى بر کسى که پیمان او را بشکند.»

عمر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: شنیدى این مرد چه مى گفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند.

«او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنى. اگر چنین کنى خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود!»

معجزه غدیر

 

امضاى الهى بر غدیر، معجزه اى بود که پس از اعلام ولایت توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وقوع پیوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسید: آیا این ولایت که امروز اعلام کردى از جانب خدا بود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى از جانب خدا بود.

در اینجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد مى گوید حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست!!»

همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از پشتش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد.

با این معجزه، بار دیگر بر همگان مسلم شد که «غدیر» از منبع وحى سرچشمه گرفته و فرمان الهى است و منکرین آن مستحق عذاب اند.

پایان مراسم غدیر

 

پس از سه روز، مراسم غدیر پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در ذهن ها نقش بست. گروه ها و قبائل عرب، پس از وداع با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معرفت کامل به جانشین آن حضرت راهى شهر و دیار خود شدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) عازم مدینه گردیدند.

خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.

 اتمام حجت جهانى در غدیر

 

جا داشت بیش از یکصد و بیست هزار نفر حاضر در غدیر، هر یک به سهم خود خطبه غدیر را حفظ کنند و متن آن را در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهند.

البته فضاى جامعه مسلمین پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) - که گفتن و نوشتن معارف و سنن پیامبر که سال هاى متمادى در آن ممنوع بود ـ سبب شد که مردم نتوانند سخنان سرنوشت ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو کنند و در فکر اجراى آن در عینیت جامعه باشند. پیداست که مطرح کردن غدیر مساوى با برچیدن بساط غاصبین خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنین کارى را نمى دادند.

اما غدیر، به صورتى در سینه ها جاى گرفت که عده زیادى خطابه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ کردند و براى نسل هاى آینده به یادگار گذاشتند، و هیچ کس را قدرت منع از انتشار چنین خبر مهمى نبود. لذا بین اکثریت مسلمین، هیچ حدیثى به اندازه «حدیث غدیر» روایت کننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درایت فوق العاده است.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) با توجه به آینده بلندمدت دین الهى تا آخرین روز دنیا و دامنه وسیع مسلمین در حد جهانى، جانشینان خود تا روز قیامت را در این خطابه رسمى به جهانیان معرفى فرمودند.

اگر گروه هایى از مسلمین در طول زمان ها همچنان در مقابل جانشینان حقیقى پیامبرشان سر تعظیم فرود نیاورده و نمى آورند، ولى جمع عظیم شیعیان در طول تاریخ، فقط على بن ابى طالب و یازده امام(علیهم السلام) از فرزندان او را جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مى دانند.

اگر اجتماع آن روز مسلمین، خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در مرحله عمل ندیدند، ولى بسیارى از نسل هاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پیامبرشان را شناختند که این بالاترین هدف از «غدیر» بود.

منبع: کتاب غدیر در آیینه

  • اخوان

کلمه ای است که مفهوم فعل یا صفت یا کلمه ی دیگر را به چیزی از قبیل : زمان ، مکان ، حالت و چگونگی  مقید سازد و از ارکان اصلی جمله باشد ، مانند : هوشنگ پیوسته کار می کند ، هرگز بیکار نمی نشیند ، هر پرسش را عاقلانه جواب می دهد .   کلمات پیوسته ، هرگز و عاقلانه از قیود هستند .

ممکن ایت یک جمله دارای چند قسم از قیود باشد :  بهرام ، امروز اینجا خوب کار کرد .
" امروز " قید زمان و " اینجا " قید مکان و " خوب " قید  حالت است

ممکن است قیدی  بر سر قید دیگر افزوده شود : محمد بسیار دیر به خانه بازگشت

قید بر دو قسمت است : مختص و مشترک 
قید مختص آن است که تنها در حالت قید استعمال شود ، مانند : هرگز ، هنوز 
قید مشترک آن است که در غیر حالات قید نیز استعمال شود ، مانند : خوب ، بد و امثال آن که گاهی صفت واقع شوند  و گاهی قید : علی خوب کار می کند . محمد شاگرد خوبی است .

پاره ای از قیود مشهور از این قرار است :

1- قیود زمان : پیوسته ، همیشه ، گاه ، گاهی ، ناگاه ، ناگهان ، همواره ، دیر ، زود ، بامداد ، دوش ، پار ، پیرار ، شب ، روز ، دَردَم 
2- قیود مکان : بالا ، پایین ، فرود ، چپ ، راست ، پیش ، پس ، آنجا ، اینجا ، درون ، برون ، هرجا ، همه جا ، ایدر
3- قیود مقدار :  بیش ، کم ، بسیار ، اندک ، پاک ، سراسر ، یکسر ، بسی ، بسا ، چند ، چندان ،  فراوان
4- قیود تاکید و ایجاب : البته ، لابد، لاجرم، ناچار، بی گفتگو، بی گمان ، بدرستی ، راستی را ، بی چند و چون 
5- قیود ترتیب : پیاپی ، دمادم ، نخست ، درآغاز ، درانجام ، دسته دسته ، یکان یکان ، پی ، آنگاه 
6- قیود نفی :  نه ، هیچ ؛ هرگز ، به هیچ وجه ، به هیچ رو ، اصلا ، ابدا ، مطلقا 
7- قیود وصف :  خندان ، شادان ، سواره ، پیاده ، لنگ لنگان ،  عاقلانه ، آشکار ، نهان ، مردوار ، بنده دار ، آسان ، دشوار ، سربسته ، نهفته 
8- قیود شک و ظن : پنداری ، گویی ، گوییا ، مگر ، شاید 
9- قیود استفهام : کدام ، چند ، چه سان ، مگر ، هیچ 
10- قیود استثنا : جز ، جز که ، مگر ، الّا 
11- قیود تمنّی : کاشکی ، کاش ، ای کاش ، بو که ، آیا بود 
12- قیود تشبیه : مانا ، همانا ، چنین ، چنان
  • اخوان

آریوبَرزَن  نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا آخرین تن کشته شدند.نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته می‌شود که به معنی ایرانی باشکوه است. برخی او را از اجداد لرها یا کردها می دانند.

  «اسکندر مقدونی » در سال 331 پیش از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان ( جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gaug amele ) و شکست پایانی ایران ، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه ، پایتخت ایران روانه این شهر گردید . اسکندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش کرد :بخشی به فرماندهی (پارمن یونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوی پارسه روان شد وخود اسکندر با سپاهان سبک اسلحه راه کوهستان (کوه کهکیلویه)رادر پیش گرفت ودر تنگه های در بند پارس(برخی آنرا تنگ تک آب وگروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو گردید.

در جنگ در بندپارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن دربرابر سپاهیان پرشمار اسکندر دلاورانه دفاع کردند وسپاهیان مقدونی را ناچار به پس نشینی نمودند. با وجود آریوبرزن وپاسداران تنگه های پارس گذشتن سپاهیان اسکندر ازاین تنگه های کوهستانی امکان پذیر نبود. ازاین رو «اسکندر» به نقشه جنگی ایرانیان درجنگ ترموپیلThermopyle متوسل شد وبا کمک یک اسیر یونانی از بیراهه وگذراز راههای سخت کوهستانی خود را به پشت نگهبانان ایرانی رساند وآنان رادر محاصره گرفت.

آریوبرزن با 40سوار و5هزار پیاده ووارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره را شکست وبرای یاری به پاتخت به سوی پارسهPersepolice شتافت ولی سپاهیانی که به دستور «اسکندر» ازراه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پیش ازرسیدن او به پایتخت،به پارسه دست یافته بودند.آریوبرزن با وجود واژگونی پایتخت ودر حالی که سخت در تعقیب سپاهیان دشمن بود،حاضر به تسلیم نشدوآنقدر درپیکار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او ، همه یارانش از پای در افتادندوجنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود.

لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند. و نکته آخر اینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت. سالروز ایستادگی سردار ایرانی آریوبرزن که در ۱۲ اوت برابر با ۲۱ مردادمی باشد.

  • اخوان

صفت

صفت کلمه ای است که اسم یا جانشین اسم یا گروه اسمیِ همراه خود را توصیف می کند و یکی از وابسته های اسم به شمار می رود.  یا: واژه یا گروهی از واژه هاست که درباره اسم توضیحی می دهد و یکی از خصوصیات اسم را بیان می کند.

صفت از حیث مفهوم 6 نوع است :

1- صفت بیانی

2 - صفت اشاره ای           

3- صفت شمارشی

4 -  صفت پرسشی

5 -  صفت تعجبی

6 -  صفت مبهم

صفت فاعلی : صفتی است که بر کننده کار دلالت کند. و از حیث ساختمان هفت گونه است.

       1- بن مضارع + نده : گیرنده ، خواننده ، راننده ، بیننده

       2- بن مضارع +ان : گریان خندان ،شتابان ، روان

      3- بن مضارع + ا: دانا ، شنوا ، گویا ، گیرا

       4- بن ماضی و بندرت بن مضارع + ار: خریدار ،پرستار

       5- بن ماضی یا مضارع +گار : آفریدگار ، آموزگار

      6- اسم معنی وبندرت صفت یا بن فعل +گر:  دادگر ، سفیدگر 

       7- اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل +کار : ستمکار، تراشکار

تذکر:

  پسوند گر و کار در آخر اسم ذات صفتی می سازد که بر پیشه و حرفه دلالت می کند.

            مثل:   زرگر، آهنکار آهنگر - مسگر - سیمان کار

 صفت فاعلی + پسوند ان گاهی تکرار می شود و قید می سازد:

           مثل:     دوان دوان لرزان لرزان - پرسان پرسان

  گاهی ساخت فعل امر نوعی صفت فاعلی می سازد :

           مثل:      بزن برو برو ، بدو، بگو بخند ،  بزن برو، بساز بفروش، دلبخواه

  بن مضارع +اسم یا کلمه دیگر نوعی صفت فاعلی مرکب می سازد :    

         مثل:  دانشجو درس خوان خدا پرست - دلپذیر -کامبخش - آرام بخش

صفت مفعولی:
صفت مفعولی که آن را اسم مفعول نیز نامیده اند صفتی است که معنی مفعولیت دارد ، یعنی کاربر آن واقع می شود.

     گرفت + ه =  گرفته 

      شنید + ه =  شنیده             

     خواند+ ه= خوانده

     نوشت + ه = نوشته

     گاهی لفظ «شده »را نیز که خود صفت مفعولی « شدن » است به این ترکیب می افزایند : شنیده شده ، دزدیده شده

تذکر:

۱-اگر به اول صفت مفعولی اسم یا صفتی افزوده شود گاهی« ه» می افتد.

          گل اندوده = گل اندود

           پشمالوده = پشم آلود

۲- برخی از صفت های مفعولی که از فعلهای لازم و بندرت فعلهای متعدی می آیند معنی صفت فاعلی دارند : رفته ، خوابیده، ایستاده

صفت نسبی : صفتی است که به کسی یا جایی یا جانوری یا چیزی نسبت داده شود و ان بیشتر با افزودن پسوندهای « ی ، ین ، ینه ، های بیان حرکت گان ، انه ، انی ، چی» به آخر اسم یا صفت و به ندرت ضمیرساخته می شود:

ی : محسنی ، تهرانی ، ....                           ین : نمکین ، سیمین ، ....

ینه : پشمینه ، سیمینه ، ....                            ه : دورویه ، یک شنبه ، ....

گان : گروگان ، رایگان (= راهگان ) و ...       انه : سالانه ، روزانه ، مردانه ، ....

انی : روحانی ، جسمانی ، ....                     گانه : دوگانه ، سه گانه ، .....

چی : انزلیچی ، گمرکچی ، ....

صفت لیاقت: صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساند و آن با افزودن ی به آخر مصدر ساخته می شود .

خواندن+ یخواندنی

 دیدن+ یدیدنی

  شنیدن+ یشنیدنی

نوشتن+ ینوشتنی

آشامیدن+ یآشامیدنی

  خوردن + ی = خوردنی

درجات صفت بیانی

صفت بیانی از حیث درجه (3)  گونه است :

1 . صفت مطلق : 

خوب - باهوش - بزرگ    سعید با هوش است .

2 . صفت برتر (تفضیلی) :

صفت برتر با افزودن «تر» به آخر صفت مطلق پدید می آید :

خوبتر - با هوش تر - بزرگ تر  

سعید از حمید با هوشتر است      

سعید از حمید ، مجید و وحید باهوشتر است .

3. صفت برترین ( عالی):  نشانه صفت برترین ، پسوند «ترین» است که به آخر صفت مطلق  افزوده می شود:

خوب ترین- باهوش ترین - بزرگ ترین

اهواز،  بزرگ ترین شهرهای خوزستان است .

امین،  با هوش ترین شاگرد کلاس است .

صفت اشاره :
صفت اشاره در اصل دو لفظ « این» و «آن» است وقتی که همراه اسمی بیایند و بدان اشاره کنند :
این : برای اشاره به نزدیک    
آن : برای اشاره به دور 
این جزوه را آن روز در دانشگاه به ما دادند .

   صفت اشاره به صورتهای زیر دیده می شود: 

الف- این و آن بدون همراهی با کلماتی دیگر که تنها برای اشاره است.    این کتاب

ب- برای  اشاره و تاکید که با «هم» ترکیب می شوند : همین، همان 

ج- برای اشاره و بیان تشبیه و چگونگی به همراه کلماتی مانند : 

        چون ، گونه ، سان : چنین ، چنان ، این گونه ، آن جور

د-برای اشاره و تاکید همراه کلماتی مانند : قدر ، مقدار ، همه :

        این قدر، همان اندازه ، همین قدر

صفت شمارشی 
کلمه ای که شماره یا ترتیب مفهوم یا مصداق اسمی را می رساند صفت شمارشی نامیده می شود . به صفت شمارشی معمولاً عدد می گویند . صفت شمارشی بر(4)  قسم است :
صفت شمارشی ساده، صفت شمارشی ترتیبی، صفت شمارشی کسری، و صفت شمارشی توزیعی .

1. صفت شمارشی ساده :

هرگاه اعداد اصلی قبل از اسم واقع شوند و آن را وصف کنند. صفت شمارشی ساده نامیده می شوند.اعداد اصلی عبارت است از :

 یک، دو ، ... ده، یازده، ... بیست ویک، ...صد،هزار،میلیون، میلیارد ...

2 . صفت شمارشی ترتیبی: که ترتیب قرار گرفتن موصوف (معدود) را می رساند و با افزوده شدن پسوند «-ُ م » یا «-ُمین»  به صفت شمارشی ساده ساخته می شود : چهارم ، چهارمین . صدم ، صدمین . هزارم ، هزارمین

   بعضی صفت های شمارشی از این قاعده پیروی نمی کنند. مثل: اول، آخر، نخست ، نخستین ، آخرین

3. صفت شمارشی کسری (عدد کسری) . که یک یا چند جزء از یک یا چند واحد را می رساند:

یک پنجم- شانزده هزارم- دو سوم - نود درصد .

4 . صفت شمارشی توزیعی: که از تکرار صفت شمارشی اصلی به دست می آید:  یک یک - یکایک - یک به یک

صفت پرسشیصفتی است که با آن از نوع یا چگونگی یا مقدار موصوف پرسش کنند، مانندچه ، کدام ، چگونه ، چند
صفت پرسشی از نظر مفهوم سه گونه است
 :

  الف- صفت پرسشی که با آن از نوع یا چگونگی با از نام و نشان موصوف می پرسند : چه ، کدام ، چطور ، چگونه

  ب-صفت پرسشی که با آن از ترتیب یا مقام موصوف پرسش کنند:    چندم ، چندمین

  ج- صفت پرسشی که با آن از مقدار و شماره موصوف پرسیده می شود: چند، چقدر ، چه مقدار

صفت تعجبیصفت تعجبی، صفتی است که همراه اسم می آید و شگفتی و تعجب گوینده را از چگونگی یا مقدار موصوف می رساند و خود با آهنگ مخصوص تعجب ادا می شود :چه خط زیبایی!

صفت مبهم

صفت مبهم، صفتی است که همراه اسم می آید و نوع یا چگونگی یا شماره و مقدرآن رابه طور نامعین و آمیخته با ابهام بیان می کند . صفت های مبهم عبارتند از :

« هر ، همه ، دیگر، هیچ ، چند ، چندین ، چندان ، بهمان ، فلان »

هر حرفی را نباید زد .                         همه دانشجویان آمدند .

به کتاب دیگر نیز مراجعه کن            هیچ مطلبی پیدا نکردم .

صفت پسین
هر صفتی که پس از موصوف بیاید صفت پسین نامیده می شود، مانند: کار خوب- مهارت چندان = کلاس پنجم
بیشتر صفت های بیانی به صورت صفت پسین به کار می روند

صفت پیشین

هر صفتی که پیش از موصوف بیاید صفت پیشین نامیده می شود . صفت های اشاره، پرسشی، تعجبی، و مبهم جز در موارد نادر به صورت صفت پیشین به کار می روند :

                 آن کتاب                 کدام کتاب

  • اخوان

تعریف اضافه 
اضافه آن است که اسمی را به اسم دیگری نسبت دهیم. نشانه نسبت کسره ای است که میان آن دو می آید. مثال: مدادِ حسن، خانه ی علی

اقسام اضافه

اضافه تخصیصی

اضافه ملکی

 اضافه تشبیهی

 اضافه استعاری

 اضافه توضیحی

 اضافه بیانی

 اضافه مقارنت

 اضافه بنوت

اضافه تخصیصی

در این نوع از اضافه، مضاف به مضاف الیه اختصاص دارد.

    مثال : دراطاق ،گودال آب،زنگ مدرسه

اضافه ملکی(تملیکی)

اضافه ملکی: در این نوع از اضافه، میان مضاف و مضاف الیه رابطه مالک وملک بر قرار است .

مثال : صاحب باغ، کتاب داریوش،

                 خانه ی احمد

اضافه تشبیهی

اضافه تشبیهی : در این اضافه میان مضاف و مضاف الیه رابطه شباهت برقرار است.

مثال : قد سرو، ابروی کمان، لب لعل ،مهد زمین

                 فراش باد،تیر مژگان

اضافه استعاری

اضافه استعاری: در این نوع از اضافه، مضاف در غیر از معنی حقیقی خود استعمال شده باشد.

مثال :       دست روز گا ر،چشم روزگار،

                        روی سخن

اضافه توضیحی

توضیحی: در این نوع از اضافه، مضاف اسم عام است و مضاف الیه نام مضاف را بیان می کند.

مثال : شهر شیراز، روز جمعه،عید نوروز

اضافه بیانی(جنسی)

اضافه بیانی :آن است که مضاف الیه جنس مضاف را بیان کند.

مثال: ظرف مس، تیر آهن،گوشواره ی طلا

ظرف سفال،لباس پشم

اضافه مقارنت(اقترانی)

اضافه مقارنت : در این نوع از اضافه، میان مضاف و مضاف الیه معنی مقارنت و همراهی است.

مثال: پای ارادت،دیده ی احترام،چشم ادب

اضافه بنوت

اضافه بنوت: در آن ، اسم فرزند بر پدر یا مادر افزوده می شود.

مثال :سام نریمان، رستم زال،مسعود سعد

فکّ اضافه:

وقتی کسره ی اضافه از بین مضاف ومضاف الیه حذف شودآن را فکّ اضافه می نامند،در این حالت مضاف ومضاف الیه درحکم یک کلمه ی مرکب است.
مانند:
 پدر زن،صاحبدل،چادرنماز،سرلشکر

اضافه ی توصیفی:

اضافه ی موصوف است به صفت (همان موصوف وصفت) مانند:پدرمهربان،دیوار بلند، شمشیر تیز،مردشجاع

اضافه ی تأکیدی را نیز برخی به اقسام اضافه ها افزوده اند مانند:
 مست مست ، بزرگ بزرگ

تفاوت اضافه توصیفی با سایر اضافه ها

صفت از موصوف جا شدنی نیست وجزئی از آن است.در صورتی که مضاف الیه جزء مضاف نیست واز اسم جدایی است.در مثال :

 پدر مهربان،مهربانی جدا از پدر نیست ولی پدر علی ،پدر غیر از علی وجدا می باشد.

با افزودن فعل ربطیبه آخر اضافه توصیفی ،جمله ی اسمیه ساخته می شودولی در سایر اضافات جمله ی اسمیه درست نمی شود:

                     پدر مهربان ← پدر مهربان است

  • اخوان

به جای ائتلاف بگو همایه 

به جای ابتدا بگو نخست 

به جای ابتدایی ترین بگو ساده ترین 

به جای ابتلاء بگو دچاری 

به جای ابتکار بگو نوآوری 

به جای ابدیت بگو همیشگی 

به جای ابن سینا بگو پور سینا 

به جای اتباع بگو شهروندان 

به جای اتحاد بگو همبستگی 

به جای اتفاق افتاد بگو رخ داد 

به جای اتفاق افتادن بگو رخ دادن 

به جای اتفاقات بگو رویدادها 

به جای اتوماتیک بگو خودکار 

به جای اتومبیل بگو خودرو 

به جای اجتناب بگو دوری 

به جای اجتناب ناپذیر بگو پیشگیری ناپذیر 

به جای اجرت بگو دستمزد 

به جای اجناس بگو کالاها 

به جای اجیر بگو مزدور 

به جای احترام بگو ارج 

به جای احتمالا بگو شاید - چه بسا 

به جای احتیاج بگو نیاز 

به جای احتیاط بگو پروا 

به جای احدی بگو هیچکسی 

به جای احسان بگو نکویی 

به جای احسنت، براوو یا باریکلا بگو آفرین 

به جای احضار کردن بگو فراخواندن 

به جای احضار کردن بگو فراخواندن 

به جای احیانا بگو شاید 

به جای اخاذی بگو زورگیری 

به جای اخبار بگو تازه ها 

به جای اختراع بگو نوآوری 

به جای اختلاط بگو درهمی 

به جای اختناق بگو خفگی - فشار - تنگنا 

به جای اخذ بگو دریافت 

به جای اخطار بگو هشدار 

به جای اخلاف بگو جانشینان 

به جای اخوت بگو برادری 

به جای اخوی بگو برادر 

به جای اخیرالتأسیس بگو نوبنیاد - نوساز 

به جای اخیرا بگو به تازگی 

به جای ادوار بگو دوره ها 

به جای اذان بگو بانگ نماز 

به جای اذیت بگو آزار 

به جای ارائه طریق کردن بگو پیشنهاد کردن 

به جای ارائه کرد بگو رو کرد 

به جای اراضی بگو زمین ها 

به جای ارامنه بگو ارمنیان 

به جای اربعین بگو چله 

به جای ارتجاع بگو واپسگرایی 

به جای ارتعاش بگو لزرش 

به جای ارتفاع بگو بلندی 

به جای ارزاق بگو خواروبار 

به جای ارسال کردن بگو فرستادن 

به جای ارشد بگو بزرگتر 

به جای ارفاق بگو آسانگیری 

به جای ارکان بگو پایه ها 

به جای ارکستر بگو همنوازی 

به جای اریکه بگو تخت 

به جای اریکه فرمانروایی بگو تخت فرمانروایی 

به جای از اوایل بگو از آغاز 

به جای از این جهت بگو از این رو 

به جای از این طریق بگو از این روش 

به جای از این قبیل بگو از این دست 

به جای از این نظر بگو از این رو 

به جای از آن جمله بگو از آن میان 

به جای از آن روز به بعد بگو پس از آن روز 

به جای از بین بردن بگو از میان بردن 

به جای از جانب بگو از سوی 

به جای از جمله بگو از دسته - از آنگونه 

به جای از حیث بگو از دید 

به جای از طرف دیگر بگو از سوی دیگر 

به جای از طریق بگو از راه 

به جای از قدیم بگو از دیر باز 

به جای ازدواج بگو زناشویی 

به جای اساس بگو بنیاد 

به جای اساسنامه بگو بنیادنامه 

به جای اساسی بگو بنیادی - بنیادین 

به جای اسبق بگو پیشین 

به جای اسپری بگو افشانه 

به جای استبداد بگو تکسالاری - خودکامگی 

به جای استحصال بگو برداشت 

به جای استحضار بگو آگاهی 

به جای استحقاق بگو شایستگی - سزاواری 

به جای استحمام بگو خودشویی 

به جای استحکامات بگو سنگربندی ها 

به جای استدعا می کنم بگو خواهش می کنم ، درخواست می کنم 

به جای استراتژی بگو راهبرد 

به جای استراتژیک بگو راهبردی 

به جای استراحت کردن بگو آسودن - درازکشیدن 

به جای استراق سمع بگو شنود 

به جای استرداد بگو واپسدهی

به جای استشمام بگو بو کردن- بوییدن 

به جای استشهاد بگو گواهی 

به جای استعفا بگو کناره گیری 

به جای استعمال بگو کاربرد 

به جای استفاده از بگو به کارگیری 

به جای استفاده بگو کاربرد 

به جای استقامت بگو پایداری 

به جای استقبال بگو پیشواز

به جای استقرار بگو برپایی 

به جای استقلال بگو خودسالاری 

به جای استمرار بگو ادامه - پیوستگی 

به جای استناد بگو گواهمندی 

به جای استنباط بگو برداشت 

به جای استهزاء بگو ریشخند 

به جای استهلاک بگو فرسایش 

به جای استیجاری بگو کرایه ای 

به جای استیضاح بگو بازخواست 

به جای استیلاء بگو چیرگی 

به جای اسرار بگو رازها 

به جای اسراف بگو ریخت و پاش 

به جای اسطوره بگو افسانه 

به جای اسقاطی بگو ناکارآمد


  • اخوان

  • اخوان


1-کسر واحد اندازه گیری دارد (۳/۵ کیلوگرم۱/۸ من۵/۶ متر). ولی نسبت واحد ندارد و عددی مطلق است.

2- کسر تقسیم کردن است ولی تناسب مقایسه بین دو چیز است.

3- در کسر هر دو (صورت و مخرج) از یک جنس هستند ولی در نسبت خیر.

4- کسر را نمی توان جابجا کرد (صورت و مخرج) ولی در نسبت جا به جایی وجود دارد.

5- نسبت‌ها را مانند کسرها نمی‌توان جمع، تفریق، ضرب و تقسیم کرد. فقط در دو نسبت مشابه می‌توان نسبت های هر ردیف‌ را با هم جمع کرد.

  • اخوان

آبیاری


برقها معمولا حرارت فوق العاده زیاد گاه در حدود 15 هزار درجه سانتیگراد تولید می‌کنند و این حرارت کافی است که مقدار زیادی از هوای اطراف را بسوزاند و در نتیجه فشار هوا فورا کم شود و می‌دانیم در فشار کم ، ابرها می‌بارند و به همین دلیل غالبا بعد از جهش برق رگبارهایی شروع می‌شود و دانه‌های درشت باران فرو می ریزند. از اینرو برق در واقع یکی از وظایفش آبیاری است. 


سمپاشی


هنگامی که برق با آن حرارتش آشکار می‌شود، قطرات باران با مقداری اکسیژن اضافی ترکیب می‌شوند و آب سنگین یعنی آب اکسیژنه(H2 O2)ایجاد می‌کنند و هنگام بارش تخم آفات و بیماریهای گیاهی را از میان می‌برد و در واقع عمل سمپاشی انجام می‌دهد. هر سال که رعد و برق کم باشد آفات گیاهی بیشتر است! 


 تغذیه و کود رسانی


قطرات باران بر اثر برق و حرارت شدید ، ترکیب اسید کربنی پیدا می‌کنند و به هنگام پاشیده شدن بر زمین و ترکیب باخاک یک نوع کود مؤثر گیاهی می‌سازند و گیاهان از این طریق تغذیه می‌شوند. بعضی از دانشمندان گفته‌اند مقدار کودی که در یک سال از مجموع برقهای آسمان در کره زمین بوجود می‌آید دهها میلیون تن است، که رقم فوق العاده بالایی می‌باشد.


  • اخوان

بیشتر کودکان در یاد گیری جدول ضرب مشکل دارند. والدین نیز فکر می کنند که باید کودکان خود را در این کار یاری کنند. به هرحال همه این کودکان نیاز دارند مهارت های ضرب را به خوبی یاد بگیرند تا در دوران مدرسه و زندگی خود از آن استفاده کنند. برای این کار شما نیاز به زمان، استراتژی و صبوری دارید. در این مقاله ترفندهایی را برای آموزش جدول ضرب بیان خواهیم کرد.

ضرب عدد 9
  • انگشتان دست را در مقابل خود بگیرید.
  • برای ضرب 3*9، از سمت چپ، انگشت سوم دست خود را خم کنید. (برای ضرب 4*9، از سمت چپ، انگشت چهارم خود را خم کنید)
  • خوب اکنون  قبل از انگشت خم شده، دو عدد انگشت و بعد از انگشت خم شده 7 عدد انگشت قرار دارد پس جواب ضرب 27 است.
  • این تکنیک برای ضرب عدد 9 کاربرد دارد.
ضرب عدد 11

قانون اول: برای ضرب عدد 11 در هر کدام از اعداد یک تا 9، کافیست عدد ضرب شده رو دو بار بنویسید .

به عنوان مثال :  11*9=99

قانون دوم: برای ضرب اعداد دو رقمی در 11 از این روش استفاده کنید:

  • این روش فقط برای اعداد دو رقمی کاربرد دارد.
  • به عنوان مثال ضرب عدد 11*18 رو نظر بگیرید. 1 و 8 را با فاصله ای کنار هم بنویسید. 1 –8
  • 8 و 1 را با هم جمع کنید و در جای خالی بنویسید. جواب 198

یک مثال دیگر : 11*12

1—2

2+1=3

132

ضرب اعداد 6 تا 9 با انگشتان دست:

zarb1

مرحله ی اول:

همان طور که در شکل می بینید انگشتان خودتان را مقابل خود بگیرید. در هر دست به هر کدام از انگشتان عدد 6 تا 10 رو بدید.

zarb2

مرحله ی دوم:

  • عددی رو برای ضرب انتخاب کنید. به عنوان مثال 7*8
  • نوک انگشتانی را که اعداد مورد نظر را دارند مقابل هم قرار دهید. در این مثال یعنی نوک انگشت دوم از سمت چپ که عدد 7 را دارد و نوک انگشت سوم از دست راست که عدد 8 را دارد مقابل هم قرار دهید.

zarb3

  • تعداد انگشتانی که به هم متصل شده اند و اعداد پایینی آن ها را بشمارید. خوب در این مورد مثال می شود 5 انگشت. 5 را در 10 ضرب کنید می شود 50.

ترفندهایی برای جدول ضرب

  • حالا تعداد انگشتان بالایی را در هم ضرب کنید یعنی سه انگشت در سمت چپ و دو انگشت در سمت راست. 2*3 می شود 6.
  • دو عدد حاصله را با هم جمع کنید یعنی 6+50
  • ضرب مورد نظر میشه 56.

مثال دیگر:

ضرب عدد 6*7:

خوب تعداد انگشتانی که همدیگر رو لمس می کنند می شود 3 انگشت. 4 انگشت در دست چپ و 3 انگشت در دست راست باقی می ماند. اونها رو در هم ضرب کنید می شود 12. خوب حالا 30 رو با 12 باید جمع کنید. جواب می شود 42.

  • اخوان

 بیشتر افراد در مقابل آیینه که می‌ایستند، می‌خواهند بدانند چرا مثلا حروف روی لباسشان برعکس دیده می‌شود، ولی موقع مسواک زدن دندان‌های بالا و پایین‌ سر جای خودشان هستند. در اصل سوال اینجاست که چرا آیینه فقط اشیا را در بعد افقی معکوس می‌کند و بعد عمودی تصاویر در آیینه تغییری نمی‌کنند؟البته امتحان این وضعیت ساده است. کافی است برگه‌ای حاوی حروف نام خودتان را جلوی آیینه بگیرید. بسادگی متوجه می‌شوید که نامتان وارونه شده است، یعنی ترکیبی از حرف آخر به اول اسمتان. حالا اگر برگه را به صورت عمودی برگردانید، باز هم می‌بینید که راستای خط تحریر حروف معکوس شده، ولی بالا و پایین یا به عبارتی سر و ته نشده است. این وضعیت همان سرنخی را که قرار است بگوید چه اتفاقی در آیینه می‌افتد به شما می‌دهد. کافی است انگشت خودتان را به سمت حرف اول اسمتان هم روی برگه و هم آیینه بگیرید. متوجه می‌شوید که مطابقت برابر یا یک به یک میان آنها وجود دارد.در واقع دلیل این که حروف در آیینه وارونه دیده می‌شوند به علت این است که شما در حال نمایش دادن آن در آیینه به صورت معکوس هستید نه این که آنها خودشان برعکس شده‌اند. در حقیقت آیینه‌ها چپ و راست را معکوس نمی‌کنند، نتیجه کار صرفا تفسیر و تعبیر ما از فرآیندی است که اتفاق می‌افتد. بازتاب ما در آیینه عملا از جلو به عقب معکوس می‌شود. اگر خالی روی گونه چپتان داشته باشید، باز هم روی گونه چپ بازتاب خودتان ظاهر می‌شود. در واقع ما به طور غریزی و غیرارادی دست به اجرای این چرخش ذهنی می‌زنیم، چون که می‌دانیم تصویر ما یا بازتاب خودمان چرخشی 180 درجه‌ای به صورتمان است. در اصل تصویر در آیینه بازتاب می‌شود نه این که به چرخش در می‌آید، چرا که وقتی ما به پشت سرمان می‌چرخیم، می‌بینیم که تصویر به صورت وارونه ظاهر می‌شود. به همین دلیل ساده و منطقی، آیینه‌ها در نمایش تصویر جای چپ و راست را به جای هم می‌گذارند، ولی با بالا و پایین آن کاری ندارند.

  • اخوان

- دانشمندان با مطالعه ی سنگهای رسوبی چه اطلاعاتی به دست می آورند؟ اطلاعاتی درباره آب و هوای گذشته ی زمین، محلّ دریاها و خشکی ها و نوع گیاهان و جانورانی که زمانی روی زمین زندگی می کرده و حالا از بین رفته اند، به دست می آورند.

- لایه ها چگونه تشکیل می شوند؟ مواد مختلفی که آب همراه خود می آورد به تدریج ته نشین شده و لایه لایه روی هم قرار می گیرند.

- چرا بعضی از لایه های رسوبی از بقیه نازکتر هستند؟ زیرا در آن دوره رسوب گذاری کمتر بوده است.

- چگونه می فهمیم لایه ای قدیمی تر است؟ هرچه لایه ها پایین تر قرار گرفته باشند قدیمی تر هستند.

- سنگهای رسوبی چه نقشی در حفظ آثار جانوران قدیمی دارند؟ سنگهای رسوبی می توانند بقایای جانوران را از تاثیر عوامل تجزیه کننده دور نگه دارند.

- فسیل چیست؟ به آثاری که از جانداران بسیار قدیمی در سنگها باقی مانده است فسیل می گویند.

- نام دیگر فسیل چیست؟ سنگواره

- آیا فسیل ها همیشه بخشی از بدن موجودات زنده هستند؟ خیر گاهی اوقات فسیل ها اثری از جانداران قدیمی هستند مانند ردّ پای آنها

- فسیل ها در کجا تشکیل می شوند؟ بیشتر در دریاها

- در چه نوع مناطق دریایی فسیل تشکیل می شود؟ چرا؟ در مناطق کم عمق دریاها. زیرا در این مناطق نور خورشید سبب رشد گیاهان و جمع شدن جانوران گردیده درنتیجه فسیل ها بیشتر در این قسمتها دیده می شوند. لایه های رسوبی هم در اینگونه مناطق تشکیل می شوند. 

- از چه قسمتهایی از بدن جانوران بیشتر فسیل تشکیل می شود؟ قسمتهای سخت بدن مانند استخوانها ودندانها زیرا سالیان زیادی می توانند در مقابل عوامل محیطی بدون تغییر باقی بمانند.

- برای تشکیل فسیل چه میزان زمان نیاز هست؟ میلیونها سال زمان لازم است.

- چرا از همه ی قسمتهای بدن جانداران فسیل تشکیل نمی شود؟ قسمتهای نرم مانند ماهیچه ها تجزیه شده و از بین می روند اما قسمتهای سخت مانند استخوانها تجزیه نشده و سالها باقی می مانند.

- چرا ازبدن جانداران ساکن خشکی ها، کمتر فسیل تشکیل می شود؟ جانوران درخشکی در رسوبات قرار نگرفته و سریعتر از بین می روند. 

- اگر در قسمت بالای کوهی فسیل ماهی پیدا شود نشانه ی آن است که آن محل در گذشته ......... بوده است. جواب دریا

- چه کسانی از مطالعه ی فسیل ها استفاده می کنند؟ زمین شناسان، دانشمندان

- چگونه می توان فهمید احتمالا در گذشته در جایی دریا بوده است؟ وجود لایه های رسوبی نشان می دهد منطقه ای قبلا دریا بوده است.

- اگر در محلی فسیلی از برگ درخت خرما یافت شود، چه اطلاعاتی از آن محل به دست میدهد؟ آنجا قبلا ناحیه ی گرم و خشک بوده و منابع آب زیرزمینی داشته است.

- وجود فسیل صدف در یک محل نشانه ی چیست؟ آن محل قبلا ناحیه ی کم عمق آب بوده است.

- از کدامیک از این جانوران ( کرم خاکی، ماهی و حشره ) فسیل بهتری یافته می شود؟ چرا؟ ماهی زیرا ماهی در دریا زندگی می کند و رسوب گذاری می تواند جسد آن را از تجزیه شدن حفظ کرده و بدنش در بین لایه های رسوبی به فسیل تبدیل شود.

- چگونه ممکن است از حشرات هم فسیل تشکیل شده باشد؟ حشرات ممکن است در صمغ برخی از گیاهان گیرافتاده و از آنها فسیل تشکیل شده باشد.       

- برابر مطالعات دانشمندان زندگی ابتدا از کجا شروع شده است؟ از دریاها

- دایناسور یعنی چه؟ سوسمار ترسناک

- دایناسورها چه زمانی از بین رفتند؟ حدود 65 میلیون سال قبل.

- چراهمه ی فسیل های یک منطقه را نباید جمع آوری کرد؟ برای اینکه پژوهشگران، دانشمندان و دانش آموزان آینده هم بتوانند از این فسیل ها استفاده کرده و درباره ی گذشته ی زمین اطلاعاتی به دست آورند.

- در ابتدا شکل ظاهری زمین چگونه بود؟ در ابتدا روی کره ی زمین فقط یک خشکی و یک اقیانوس وجود داشت.

- خشکی و دریاها چگونه پدید آمدند؟ درحدود 200 میلیون سال پیش، خشکی زمین شروع به تقسیم شدن کرد و به دو خشکی شمالی و جنوبی تقسیم شده و دریاها در بین آنها قرار گرفتند. سپس با تقسیم این خشکیها، قارّه های امروزی به وجود آمدند.



  • اخوان
  • اخوان
  • اخوان

آموزش معلمان و اولیا آبان ماه  ۹۴

انتخاب موضوع نیمه اول آذر ماه  ۹۴

انجام پروژه های علمی نیمه دوم آذر و دی ماه ۹۴

نمایشگاه مرحله مدرسه ای بهمن ماه ۹۴

نمایشگاه  مرحله منطقه ای اسفند ۹۴

نمایشگاه مرحله استانی اردیبهشت ۹۵

نمایشگاه مرحله کشوری تیر ماه ۹۵


برای دریافت فایل انتخاب موضوع اینجا کلیک کنید

برای دانلود فرمهای داوری و ملاکهای توصیفی داوری اینجا کلیک کنید 

  • اخوان

فیلم 4,110 بازدید

فیلم 1,687 بازدید

فیلم 1,567 بازدید

فیلم 1,267 بازدید

فیلم 913 بازدید

فیلم 1,335 بازدید

فیلم 1,290 بازدید

فیلم 1,108 بازدید

فیلم 962 بازدید

فیلم 1,448 بازدید

فیلم 822 بازدید

فیلم 687 بازدید

فیلم 600 بازدید

فیلم 781 بازدید

فیلم 582 بازدید

فیلم 731 بازدید

فیلم 546 بازدید

فیلم 559 بازدید

فیلم 1,040 بازدید

فیلم 836 بازدید

فیلم 905 بازدید

فیلم 587 بازدید

فیلم 3,858 بازدید

فیلم 4,316 بازدید

فیلم 2,555 بازدید

فیلم 4,260 بازدید

فیلم 2,180 بازدید

فیلم 2,951 بازدید

فیلم 1,692 بازدید

فیلم 1,595 بازدید

فیلم 1,518 بازدید

فیلم 1,249 بازدید

  • اخوان

فیلم 1,865 بازدید

فیلم 1,427 بازدید

فیلم 1,215 بازدید

فیلم 2,243 بازدید

فیلم 1,324 بازدید

فیلم 1,190 بازدید

فیلم 905 بازدید

فیلم 952 بازدید

فیلم 1,400 بازدید

فیلم 2,000 بازدید

فیلم 768 بازدید

فیلم 888 بازدید

فیلم 1,319 بازدید

فیلم 1,248 بازدید

فیلم 1,136 بازدید

فیلم 1,227 بازدید

فیلم 1,858 بازدید

فیلم 1,225 بازدید

فیلم 1,477 بازدید

فیلم 1,212 بازدید

فیلم 1,378 بازدید

فیلم 949 بازدید

فیلم 1,164 بازدید

فیلم 1,354 بازدید

فیلم 999 بازدید

فیلم 1,110 بازدید

فیلم 964 بازدید

فیلم 1,467 بازدید

فیلم 1,350 بازدید

فیلم 1,345 بازدید

فیلم 1,515 بازدید

فیلم 1,276 بازدید

  • اخوان
  • اخوان

شاید در یک نگاه سطحی علت کمانی بودن رنگین کمان را کروی بودن کره ی زمین بیان کنید. در حالی که چنین دلیلی درست نیست چرا که اگر شما یک شیلنگ آب را نیز مقابل نور خورشید بپاشانید شاهد تشکیل رنگین کمان خواهید بود. چنین شکلی از نظر فیزیکی کاملا قابل توجیه است…

مطابق شکل زیر اگر پرتو نور خورشید وارد قطره آب شود؛ درون آن بازتاب کلی پیدا کرده و مجددا از قطره ی آب خارج می شود. از فرمولهای هندسه نتیجه می شود  ←p=∏+۲i-4r

در فرمول بالا بین زاویه شکست و زاویه برخورد پرتو نور با قطره رابطه ی زیر برقرار می باشد:

 

sin i/sin r=1.33(k)

 

 

توجیه علت کمانی بودن رنگین کمان به دلیل تفاوت ضریب شکست

 

همان طور که می دانیم ضریب شکستk به محیط انتشار و فرکانس پرتو نور گذر کننده از محیط بستگی دارد. که این عدد برای نور قرمز۱/۳۳۳ و برای نور بنفش۱/۳۴۸ و برای بقیه رنگها عددی بین این دو  است.

بر اساس معادلات بالا منحنی تغییرات p بر حسب i  برای نور قرمز از مینیمم بسیار تختی به ازای زاویه ی ۲/۴۰۷ رادیان(=۱۳۸ درجه) برخوردار می باشد. در نزدیکی چنین مقداری با تغییر مقدار i، زاویه ی انحرافp کندترین تغییرات خود را دارد. پس پرتوهایی با زاویه انحراف ۱۳۸ به طور موازی از قطره آب خارج می شوند.

پرتوهایی موازی با پرتوی خورشید که هر کدام با زاویه تابش متفاوتی به نقاط مختلفی از قطره باران برخورد می کنند، بعد از انعکاس از سطح داخلی قطره به دلیل زوایای انحراف متفاوت، در جهات مختلف از قطره بیرون می ایند و واگرا می شوند. فقط آن دسته از پرتوهایی زاویه انحراف آنها حداقل است تقریبا موازی خارج می شوند و ماکسیمم تاثیر را در ناظر دارند. در منحنی زیر انحراف پرتو تک رنگ قرمز به ازای زاویه های تایش مختلف نشان داده شده است.

 

توجیه علت کمانی بودن رنگین کمان به دلیل تفاوت ضریب شکست

 

برای نور قرمز زاویه ی انحراف ۱۳۸ درجه است. پس زاویه بین پرتوهای موازی خورشید و جهت رنگین کمان برابر۱۳۸-۱۸۰ یا ۴۲ درجه می باشد. برای همه نقاط رنگین کمان این زاویه ثابت است، پس هر تک رنگ رنگین کمان روی قوس دایره مخروطی که محور آن امتداد پرتوهای خورشید است از چشم بیننده می گذرد. در نتیجه رنگین کمان، کمانی شکل دیده می شود.

 

توجیه علت کمانی بودن رنگین کمان به دلیل تفاوت ضریب شکست

 

در یک کلام و به زبان ساده علت کمانی دیده شدن رنگین کمان تفاوت در ضریب شکست و زاویه انحراف رنگهای مختلف است و نه گرد بودن کره زمین یا عوامل دیگر.

  • اخوان