وبلاگicon

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای ابتدایی

آموزشی، علمی ، نمونه سوال

دنیای   ابتدایی

یادگرفتم بخندم و ببخشم
خدا نیستم ، اما زیر سایه اش بزرگ شدم

*****************************
همه ی افراد با استعداد هستند، اما اگر شما یک ماهی را بر اساس تواناییش در بالا رفتن از درخت بسنجید، آن ماهی تمام عمرش را بر این باور خواهد گذارند که یک بی دست و پای احمق است.


عشقم معلمی است.اگر دوباره انتخاب کنم بدون شک معلم خواهم شد.
معلم پایه های اول تا ششم ابتدایی
داور جشنواره های مختلف آموزش و پرورش
مدرس دوره های ضمن خدمت
مدیر مدرسه پسرانه دوره اول و دوم
فعلا معاون آموزشی دبیرستان دخترانه نرجس
لذت بودن در مدرسه و بچه ها را با هیچ لذتی نمی توان مقایسه کرد.

******************

در حد توانم سعی کردم مطالب مفید ی رو براتون بزارم ، بعضی هاش کار خودم و بعضی ها کار همکارای خوبم .
منتظر نظرات خوب و سازنده شما هستم!

آخرین نظرات

مغز ما مانند یک پردازشگر کامپیوتر کار می کند و حاوی مقدار محدودی از قدرت پردازش یا منابع فکری است که می تواند در زمانی معین از آن استفاده کند. هر کاری که جنبۀ رقابتی دارد یا حالات عاطفی که بیش از حد قدرت عقلانی ما را مشغول سازد، باعث کاهش توانایی های تمرکز، حل مشکل، خلاقیت و یا استفاده از توانایی های شناختی ما می شود. در نتیجه؛ عملکرد آی کیو(ضریب هوشی) ما به طور موقت کاهش می یابد.

برای اثبات این موضوع کافی است در حال راه رفتن سعی به شمارش معکوس هفت از هزار نمایید (1000- 993- 986- ...). شما به زودی راه رفتن را متوقف خواهید کرد. چرا؟ زیرا مغز شما باید به کار سختی مشغول شود تا این مسئلۀ ریاضی را که منبع کافی برای قرار دادن همزمان پاهای شما به طور منظم در برابر یکدیگر ندارد حل کند.
بیشتر وظایف رقابتی مشترک، آنچنان تاثیر قابل توجهی در توانایی های ما برای کار یا مطالعه ندارد. اغلب ما می توانیم وظایف کاری خود را همراه با شنیدن موسیقی انجام دهیم یا این که همزمان با غذا خوردن، جذب مطالعۀ یک کتاب شویم. 
با این حال، برخی از عادات ذهنی باعث کاهش مصرف چشمگیری از منابع فکری در ظرفیت شناختی ما می شوند. تعداد کمی از افراد واقف به این موضوع هستند که این عادات ذهنی اثرات مضری دارند. بنابراین آنها توانایی توقف آنچه را که انجام می دهند دارند و این موضوع می تواند تاثیری جدی در افزایش توانایی فرد برای انجام یک کار با ظرفیت کامل را داشته باشد.

پنج عادت ذهنی مشترک که عملکرد فکری انسان را مختل می کند
یک- به فکر فرو رفتن
پخش و مرور مجدد رویدادهای ناخوشایند، خسته کننده و یا ناراحت کننده به صورت مکرر، به ویژه در هنگام انجام کار، می تواند روال فکری ما را متوقف کند و یا عواطفمان را بهم بریزد و به شکلی شدید بر منابع عقلانی ما فشار وارد بیاورد. علاوه بر تاثیرات ناخوشایند بر عملکرد شناختی ما، به فکر فرو رفتن یا نشخوار افکار، می تواند خطرات واقعی برای عواطف و حتی کل سلامتی روانیمان بوجود بیاورد.

دو- احساس گناه
گاهی همه ما احساس گناه می کنیم. در این هنگام، ما معمولاً در صدد عذرخواهی و یا ابراز نوعی پشیمانی برای حل این احساس خود هستیم. با این حال، چناچه احساس گناه حل نشود و به صورت مکرر به ذهن شما خطور نماید، به ایجاد حواس پرتی شناختی و در نهایت منجر به اختلال کلی عملکرد شناختی به طور جدی خواهد شد. راه حل این معضل این است که احساس گناه را به بهترین نحو ممکن، پشت سر بگذارید.

سه- شکوه های بی ثمر
بیشتر مردم ناکامی ها و سرخوردگی های خود را با دوستانشان به اشتراک می گذارند تا در حل و فصل این معضلات به ایشان کمک کنند. مشکل اینجاست که هرگاه ما داستان خود را بازگو می نماییم، ناامیدی و پریشانی بیشتری در ما قوت می گیرد. خشم و سرخوردگی نیاز به قدرت پردازش قابل توجهی دارد. بهتر است بدانیم که فعال کردن شکوه های بی ثمر، منجر به تخلیه منظم ولی بی نتیجۀ قدرت مغز ما می شود.

چهار- بررسی بیش از حد طرد شدن
طرد شدن باعث بوجود آمدن دردهای عاطفی می شود که به طور قابل توجهی اثراتی بر رفتار و یک تاثیر جدی بر عملکرد شناختی ما می گذارد و همچنین باعث می شود ما به یک موجود خود-منتقد تبدیل شویم. این موضوع یک نوع عادت است که خسارت بیشتر و جدی تری بر اعتماد به نفس ما وارد می سازد. افزایش دراز مدت عواطف منفی، توانایی های شناختی ما را با خطر جدی مواجه می سازد.

پنج -نگرانی 
بسیاری از مردم نگرانی را مضر نمی دانند در حالی که نگرانی باعث ایجاد حالات عاطفی ناراحت کننده و ناخوشایند می شود و می تواند به طور جدی ما را از مسیر اصلی خود منحرف سازد. هنگامی که ما در مورد چیزی نگران هستیم، این امر موجب می شود که در ذهن ما به یک الویت تبدیل گشته و هر چیز دیگری را کنار بزند. خوشبختانه، راه های ساده تری برای رسیدگی و حل و فصل نگرانی نسبت به اضطراب وجود دارد.

ترجمه: فرشاد سجادی
منبع:
https://www.psychologytoday.com

  • اخوان
  • اخوان

بخش مهمی از فرزندپروری شامل اجتناب از رفتارهایی است که باهث تخریب فرزند می شود. یکی از واضحات روان شناسی این است که «بد، قویتر از خوب است» به این معنی که اتفاقات بد، تاثیر مهم تری بر انسان می گذارد تا اتفاق های خوب. اگر رفتار نادرستی با فرزندتان داشته اید، برایش توضیح دهید و عذرخواهی کنید.

5 چیزی که پدرمادرهای خوب، نمی گویند عبارتست از:

1- استفاده از کلمات به عنوان سلاحی برای شرمساری و مقصر کردن
چه اینکه به کودکی که اشک می ریزد، نازک نارنجی بگویید ، یا چه اینکه او را تنبل یا احمق صدا بزنید، تخریب صورت گرفته: کلمات به اندازه سیلی (و یا بیشتر) ، تخریب می کند. پژوهش های اخیر نشان می دهد که شبکه عصبی درد فیزیکی و عاطفی، یکی است. به علاوه، استرس ناشی از کلمات تخریبی، تاثیر دائمی بر بخش هایی از مغز می گذارد. کلمات تخریبی، سلاحی است که بر بدن زخمی برجا نمی گذارد اما زخم روانی آن شدیدتر است.

2- شروع توبیخ با عبارت «تو همیشه ...»
درست است که گاهی فرزندان بد عمل می کنند، چیزها را می شکنند یا باعث آزار می شوند و باید توبیخ شوند. اما توبیخ نباید با کلمه «تو همیشه ...» شروع شود زیرا در این صورت نه اینکه رفتار کودک بلکه شخصیت او مورد حمله واقع شده است. این کلمات سمی باعث می شود درکی که بچه از خودش دارد، تخریب شود.

3- کور کردن احساس فرزند 
جملاتی مانند «تو خیلی احساساتی هستی»، «به من ربط نداره چه احساسی داری»، «تقصیر توست چون چیزی در تو اشتباه است» باهث جریحه عاطفی فرزند می شود. وقتی که احساس فرزندی، مورد تحقیر قرار می گیرد، فرزند اعتماد به نفسش را از دست داده و متقاعد می شود که احساسش، نادرست است از این رو به درک و احساسش، بی اعتماد می شود. این شکل ظریفی از سوء استفاده عاطفی است.

4- مقایسه فرزند با دیگری
رقابت بین برادر خواهر ها، خیلی متداول است اما خوب نیست. پدرمادرهایی که فرزندشان را با دیگر فرزندشان و یا بچه های دیگرمقایسه می کنند، باعث می شوند که فرزندشان احساس کند که کم مقدار است. پدرمادرهای خوب، فرزندشان با عنوان فردی یگانه، در نظر می گیرند.

5- بی اعتنایی به قلمرو یا حریم شخصی فرزند
پدرمادر خوب، نیاز فرزندشان به داشتن فضایی خصوصی تا در آن بتواند به افکار و احساسات خود بپردازد بدون اینکه نگران ایراد نکوهش یا تلافی دیگران باشد. این فضا به او اجازه می دهد نه تنها خودش باشد بلکه به حریم شخصی دیگران هم احترام بگذارد. 
پدرمادرها به صورت های گوناگونی این حریم را می شکنند. مثلا پدرمادرهای دیکتاتور نه تنها قوانین و مقررات خشکی برای فرزندشان می گذارند بلکه او را به عنوان فردی یگانه با قابلیت های منحصر به فرد، نمی شناسند. آنها فرزندشان را برای منافع خودشان می خواهند. این باعث می شود که فرزندشان، درک درستی از خودش نداشته و منزوی شود. به همین شکل، پدرمادر خود خواه که فرزندشان را به عنوان امتدادی از خودشان می دانند، حریم شخصی برای فرزندشان قایل نیستند. چنین بچه هایی با خودشان احساس راحتی نکرده و درک واقعی از خودشان ندارند. این بچه ها در ارتباط های بزرگسالی نیز ممکن است آسیب ببینند زیرا یادگرفته اند که اطراف خود دیوار بکشند.

مترجم: حمید همتی
منبع:
https://www.psychologytoday

  • اخوان

حمایت از ایده های اولیه و اصلی کودک، منجر به رشد مهارت های حل مسائل،عملکرد و تبادل نظر عمیق میان پدر و مادر و کودک و شادی وی می شود.


هنگامی که شما یک ایده جدید از کودکتان می شنوید، بلافاصله تبدیل به یک «اقلیت تنها» می شوید (تورنس و شاوگنسی، 2008 ص 445). در کتاب تصویری که توسط «کوبی یامادا» به نام «چه کارهایی با یک ایده می توانید انجام دهید؟»، پسربچه ای خود را در یک مخمصه می بیند. او یک ایده جدید دارد ولی در مورد آن مطمئن نیست. ایده او باعث می شود که در وی احساسات متفاوتی پدید آید. او از بیان ایده اش در برابر دیگران وحشت دارد و نمی داند که فکر کردن در مورد موضوعات تازه، یا چیزی که تا کنون به فکر کسی خطور نکرده، کار خوبی است یا خیر؟
در این کتاب، پسربچه از طریق تمرینِ پیدا و قبول کردن و بیان ایده اولیه خود شجاع تر می شود. در ابتدا او با احساس متفاوتی روبرو می شود و فکر می کند مردم او را برای این کار غیرطبیعی می بینند. همان طور که او شروع به دریافت احساس خوشایندی در مورد ایده خود می کند به احساس و اهداف بهتری دست می یابد. او متوجه می شود که این ایده می تواند به دنیا برای مکانی بهتر شدن، کمک کند. در نهایت این کودک، از طریق این ایده و شجاعت بدست آورده از آن، به قدرت بیشتر می رسد.
این یکی دیگر از گوهرهای بدست آمده از کتاب تصویری «چه کارهایی با یک ایده می توانید انجام دهید؟» می باشد که مجسم کننده جنبه هایی از خلاقیت زنده برای کودکان و بزرگسالان است. این کتاب به بزرگنمایی شجاعت و خود باوری در مورد خلاقیت برای رسیدن به احساس راحتی برای انسان می پردازد. این داستان می تواند به کودکان کمک کند تا تشخیص دهند که ایده های اولیه، معتبر هستند و می توانند برای تمامی جهان مفید واقع شوند.
هنگامی که والدین و مربیان کتاب «چه کارهایی با یک ایده می توانید انجام دهید؟» را می خوانند، احتمال دارد حتی تعجب کنند که چگونه آگاهانه می توانند در حمایت عملی خلاقیت فرزندان خود برای کمک به پرورش هسته شکننده ایده های اولیه آنان دخیل شوند. 
یک راه این است که همراه با فرزند خود به تفکر خلاق بپردازند زیرا این کار برای تقویت و ارزش و اهمیت دادن و همچنین تمرین مهارت های مورد نیاز برای تقویت فرایند حل مسائل، مورد نیاز است. تفکر خلاق، حل مسئله است زیراهمراه با ایده های جدید می آید (تفگر واگرا) و پس از آن؛ تفکر منطقی تجزیه و تحلیل و ارزیابی ایده (تفکر همگرا) برای انتخاب بهترین و مناسب ترین راه حل برای شرایط موجود شروع می شود. 
تفکر واگرا دارای چهار بخش اصلی است: اصالت (ابتکار)، سلاست (روانی)، انعطاف پذیری (نرمی) و شرح و بست (جزئیات). 
هنگامی که ما از تفکر واگرا استفاده می کنیم؛ توانایی تولید ایده های منحصر به فرد (اصیل) را می یابیم، به بسیاری از ایده های مربوطه فکر می کنیم (سلاست)، با دست یابی به ایده های دیگر در دسته بندی های متفاوت ارتباط برقرار می سازیم (انعطاف پذیری) و به ارزیابی و بررسی ایده های دیگر می پردازیم (تجزیه و تحلیل). تمرین تفکر واگرا به ما کمک می کند تا مشکلات و مسائل را با روش های موثرتر و خلاقانه تری حل کنیم.
همگی ما شاید شاهد صحنه هایی از کور کردن خلاقیت کودکان توسط والدینشان بوده ایم. برای مثال: در یک بعد از ظهر پاییزی، پسربچه ای با شوت زدن به یک بلوط در پارک به مادرش می گوید: "توپ!" و مادر به سرعت جواب می دهد: "نه! این توپ نیست بلکه بلوط است."
کور کردن خلاقیت کودک توسط مادرش که می خواهد به او کلمه جدیدی بیاموزد به هیچ وجه محکوم نیست. همه ما بر آنیم تا به گسترش دانش واژگان در کودکان خود کوشا باشیم ولی با این توصیف، این فرصت می تواند با گسترش و تقویت خلاقیت در فرزندانمان همراه باشد. اما این مورد می توانست این گونه باشد: 
کودک: "توپ!"
مادر: "بله! دیگر چه می تواند باشد؟"
کودک: "یک آبنبات!"
مادر: "دیگر چه؟!" 
کودک: "کوفته!"
مادر: "البته، درست است! مثلا می تواند چشم یک اسباب بازی هم باشد!"
تفاوت میان این دو سناریو بسیار روشن است. در سناریو اول؛ پاسخ کودک اشتباه بود و تعامل میان این دو، با یکی دو جمله به پایان رسید ولی اگر مادر فرصت را برای تقویت خلاقیت در کودکش شناخته بود، این موضوع می توانست بازدهی بیشتری برای هر دو بوجود بیاورد.
چندین نتیجه متفاوت در این موضوع وجود دارد ولی دو گونه از آنها فوق العاده قدرتمند هستند:
یک- رابطه ای عمیق تر میان مادر و کودک
دو- تقویت توانایی کودک برای مقابله با شرایطی که نیاز به مهارت های تفکر اجرایی مانند خلاقیت دارد.
این گونه گفتگوهای تفکر واگرا بسیار وسیع و لذتبخش است و به کودک برای دستیابی به ایده های جدید کمک می کند. او را شجاع می سازد و پاسخ مناسب و صحیح را برای دست یابی به شجاعت های بیشتر برای بروز تفکرش به او می دهد. هنگامی که ما تمرین خلاقیت با فرزندمان می کنیم، در واقع کمک به گسترش مهارت های ضروری زندگیش می نماییم. یک کودک می تواند همواره کلمه بلوط را در شرایط متفاوت همراه با تقویت جهان پیرامونش بیاموزد.

ترجمه: فرشاد سجادی

منبع:
http://www.creativitypost.com

  • اخوان

حتی یک ضربه سر (هد) می تواند باعث آسیب دیدگی موقت حافظه و عدم تعادل شیمیایی مغز شود. هرچه تعداد این ضربات بیشتر شود، احتمال پیامدهای مخرب بلند مدت و ماندگار بیشتر می شود. این موضوع برای بچه ها اهمیت بیشری دارد زیرا مغز تا سن بیست سالگی، به صورت کامل رشد و توسعه نیافته است. به خصوص لب پیشانی مغز دیرتر از باقی مغز، توسعه می یابد. این بخش از مغز که بیشتر در معرض ضربه است، فعالیت های مهم تفکری و شناختی از جمله کنترل تکانش ها و برنامه ریزی آگاهانه را بر عهده دارد. همچنین ، عمده فرایند سازمان دهی مجدد شبکه عصبی تا قبل از آنکه مغز به بلوغ رشدی خود برسد صورت می گیرد. 
اگرچه این تغییرات شیمیایی مغز، بعد از 24 ساعت به حالت تعادل باز می گردد اما هنوز مشخص نیست که با رخ دادن مکرر ضربه ها، آیا اثر تجمیعی نیز رخ می دهد یا خیر. همچنین اینکه پیامدهای بلند مدت ضربه سر هنوز مشخص نیست. پژوهشگران معتقدند که تحقیق های بیشتری در این زمینه لازم است.


مترجم: حمید همتی
منبع:
https://www.scientificamerican.com
  • اخوان

برخی از دلایلی که باعث می شود عقاید نادرست را بپذیریم به قرار زیر است:

نتیجه گیری سریع
وقتی که بر اساس مدارک غیر معتبر یا ضعیف، نتیجه گیری می کنیم، این حالت رخ می دهد. مثلاً با شنیدن یک خبر در مورد شخصی، می گوییم که آن فرد خوب / بدی است


مقادیری بسیار بزرگتر یا کوچکتر آنچه که حس شود
در خبر آمده که 800 دستگاه اتوبوس در 5 سال اخیر توسط تماشاگران فوتبال، تخریب شده است. این خبر منجر به نارحت شدن خیلی ها می شود و بر فوتبال و تماشاگرانش ممکن است نفرین بفرستند. اما در خبر دیگری آمده که بانک ها مبلغی معادل پنجاه هزار میلیارد تومن طلب دارند. میزان واکنش به این خبر شاید خیلی زیاد نباشد. علت آن است که این مبلغ بسیار بیشتر از آن چیزی است که در زندگی روزمره حس می شود. همچنین احتمال برخی از وقایع کم است مانند کشته شدن در اثر سانحه رانندگی در یک سفر ، 2هزارم درصد است. یعنی احتمالی خیلی کمتر از آنچه که در زندگی روزه مره حس می کنیم. این باعث می شود که برای این سانحه، تدبیری نداشته باشیم

تعلق عاطفی به یک جنبه از موضوع
داشتن تعلق عاطفی به یک جنبه از موضوع ، باعث می شود مدارکی که در دیگر جنبه است را رد کنیم و مدارک نامعتبری که منطبق با جنبه ای که مورد علاقه ماست را بپذیریم

آرزو اندیشی
مردم به موضوعات خلاف واقعی که دوست دارند رخ دهد، عقیده پیدا می کنند

فرضیات فرهنگی
ریشه اعتقاد بسیاری از افراد این است که بسیاری از مردم آن جامعه، بدان موضوعی اعتقاد دارند

اطلاعات گمراه کننده دیگران
به علت وابستگی به دیگران (مانند والدین، معلم و ...) گاهی آنچه آنها می گویند را بیشتر از دانش خود قبول می کنیم

  • اخوان

زنگ علوم و ساخت رنگین کمان



کنفراس بچه های کلاس به صورت میز گرد و پاور پوینت





زنگ علوم و بررسی فسیل



یک روز خوب در کانون پرورش فکری 



شروع یک روز با نشاط و پر انرژی با صبحانه های متنوع در کلاس 


  • اخوان

اولین روز مدرسه و گروه نمایش تلویزیونی 















  • اخوان

یادگیری به چیزی فراتر از کسب دانش های ناشناخته نیاز دارد و اینکه باید ماندگار بوده و با دانش قبلی ما پیوند بخورد. اگر ما بخواهیم یادگیریمان زودگذر نباشد باید بتوانیم اطلاعات جدید را به صورت پایدار در حافظۀ بلند مدت خود ذخیره کنیم.

تکرار ذهنی یک راه برای انجام این کار است ولی شواهد علمی فزاینده ای نشان دهندۀ این موضوع است که شرایط جسمی و فیزیکی ما نیز نقش مهمی در این فرآیند ایفا می کند. برای نمونه؛ خواب خوب و مناسب باعث تقویت نیروی حافظه می شود. آزمایش های اخیر نشان می دهد موش هایی که پس از بدست آوردن مهارت کافی، به روی چرخ دوار ورزش می کنند و می دوند، بسیار بهتر از جوندگان کم تحرک می آموزند. به نظر می رسد که ورزش، تولید مواد بیوشیمیایی بدن و مغز را که مرتبط با عملکردهای ذهنی است، افزایش می دهد. 
پژوهشگران «موسسۀ داندرز برای مغز»، متخصصین شناخت و رفتار دانشگاه رادبود هلند و دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، اکتشافات نوینی در این راستا کرده اند. در یک مطالعه که در مجلۀ «کارنت بیولوژی» منتشر شد 72 نفر زن و مرد سالم و بالغ، در حدود 40 دقیقه تحت آزمون استاندارد یادگیری چشمی (بصری) و سه بعدی (فضایی) قرار گرفتند. آنها تصاویر به روی صفحۀ نمایش کامپیوتر مشاهده کردند و سپس از آنان خواسته شد تا مکان آنها را بیاد بسپارند.
پس از آن، تمامی داوطلبین به تماشای مستندهای طبیعت مشغول شدند. دو سوم آنها ورزش کردند؛ یک سوم از آنها بلافاصله پس از انجام آزمون، به مدت 35 دقیقه دوچرخه سواری کردند و باقی آنها چهار ساعت پس از اتمام آزمون، همان تمرینات ورزشی را انجام دادند. 
دو روز بعد، تمامی این افراد به آزمایشگاه بازگشتند و آزمون کامپیوتری اصلی را، این بار همراه با ماشین اسکنر مغز ام. آر. آی، تکرار کردند. 
آن گروهی که به مدت چهار ساعت پس از انجام آزمون ورزش کرده بودند، اعمال و مکان تصاویر را به طور دقیق تشخیص داده و دوباره براحتی انجام دادند. فعالیت های مغزی آنان همچنین به شکل ماهرانه ای متفاوت بود، به طوری که یک الگوی پایدار فعالیت های عصبی بیشتر نشان داده می شد. نویسندگان و مجریان این مطالعه پیشنهاد می کنند که مغز این دسته از افراد احتمالاً عملکرد موثرتری داشته، چرا که آنها تمامی الگوها را به طور کامل آموخته بودند. اما چرا تاخیر چهار ساعتۀ ورزش موثرتر واقع شد؟ این موضوع به صورت یک راز باقی مانده است. 
دکتر «اِلکو فن دونگن»، نویسنده و مدیر این پژوهش و محقق سابق دانشگاه رادبود (او در حال حاضر کارشناس سازمان تحقیقات علمی هلند است) امیدوار است که مطالعات بعدی برای هر دو زمان مطلوب ورزش و فعالیت های ایده آل در مورد افزایش یادگیری و تقویت آن کمک کند. به نظر این پژوهشگر هلندی، تمرینات بیش از حد ورزشی، نه تنها نمی تواند کمک مثبت زیادی به یادگیری کند بلکه می تواند مضر هم باشد. او اضافه می کند که تقلا و تلاش های اجباری مانند یک پیاده روی کوتاه و آهسته نیز ممکن است برای افزایش مواد بیوشیمیایی مورد نیاز بدن به منظور نفوذ به روی مغز برای یادگیری به اندازۀ کافی موثر نباشد.
وی همچنین ادامه می دهد که در حال حاضر، اگر شما سعی در یاد آوری یک داستانسرایی پاورپوینت به منظور تدریس اقتصاد کلان به خود را داشته باشید، این موضوع می تواند پس از یک ورزش چند ساعته برای شما مفیدتر واقع شود. او می گوید: "حافظۀ بلند مدت، نه تنها به کارهایی که شما در هنگام یادگیری انجام می دهید بستگی دارد، بلکه به فعالیت هایی که در ساعات و روزهای پس از کسب و تثبیت اطلاعات جدید انجام می دهید هم بستگی دارد."

ترجمه: فرشاد سجادی
منبع:
http://well.blogs.nytimes.com

  • اخوان

هرچقدر والدین در برابر دروغ گویی فرزندشان سخت گیرتر باشند، فرزندشان بهتر دروغ خواهد گفت. این نتیجه پژوهش روان شناس، فلیپ پری است. وقتی که والدین در خانه، محیط سخت گیرانه و بی مدارایی را نسبت به دروغ ایجاد می کنند، فرزندان مجالی نمی یابند که حقیقت را بگویند. وقتی که فرزندی برای رهایی از شرایط دشواری دروغ می گوید، این والدین هستند که مسئولند و باید خود را سرزنش کنند. ویکتوریا تالوار، روانشناس کانادایی طی پژوهشی دریافت که هرچقدر مدارس نسبت به دروغ، سخت گیرتر باشند، دانش آموزان زودتر یاد می گیرند که دروغ بگویند و در این مدارس، دانش آموزان واقعا به خوبی دروغ می گویند. در واقع این مدارس، یک ماشین تولید کننده دروغ گوهای کوچولوی ماهر و موثر هستند.

دروغ گفتن کودکان الزاما بد نیست. وقتی بچه ای دروغ می گوید به این معنی نیست که در مسیر بزهکاری افتاده است؛ بلکه به این معنی است که آنها در حال ایجاد یک مهارت روان شناختی هستند. از منظر روان شناختی، دروغ گفتن، کاری دشوار برای انجام است زیرا اول از همه بچه باید متقاعد شود که واقعیت دیگری هم وجود دارد. آنها برای اینکه بتوانند به خوبی دروغ بگویند باید هر دو این واقعیت ها را در ذهنشان نگه دارند. سپس باید به این فکر کنند که شنونده به چه جیزی فکر می کند و چه می داند. این کار هوشمندانه ای است. 
دروغ های اولیه بچه ها در مورد خارج شدن از وضعیتی دشوار است. در سن هفت سالگی می فهمند که برخی از دروغ ها از منظر اجتماعی قابل پذیرش است مثلا نجات دوستی از گرفتاری. همچنین بچه ها از دروغ برای بیان احساسی یک واقعیت استفاده می کنند زیرا روش دیگری برای بیان آن نمی دانند مثل اینکه عروسکشان غمگین است. گاهی بچه ها از روی تخیلشان، دروغ می گویند. 
روش یادگیری بچه ها از طریق مشاهده و مشارکت در فعالیت های روزمره است. آنها در این روش به صورت باورنکردنی، ماهر و قوی هستند. بچه ها به صورت اساسی از دروغ گویی به عنوان راهی برای کشف و تعریف دنیای اطرافشان استفاده می کنند؛ دنیایی که بواسطه قوانین پیچیده ساخته شده توسط بزرگسالان، اداره می شود. اگر بزرگسالان از روی کمال گرایی بخواهند بر این دروغگویی فشار بیاورند، نتیجه عکس خواهند گرفت. بهترین راه برای مطمئن شدن از اینکه بچه از این تمایل به دروغ گویی در راه های خوب استفاده می کنند چیست؟ اینکه والدین به جای موعظه کردن، عمل کنند. آنچه که والدین به صورت ناخودآگاه در مواجهه با بچه ها انجام می دهند، شکل دهنده نحوه تفکر بچه هاست.

مترجم: حمید همتی
منبع: 
http://bigthink.com

  • اخوان
و اینکه وقتی که همه تلاشها برای حفظ حریم شخصی به شکست می انجامد چگونه آن را بسازید...
حریم شخصی، مرزی است که بین خود و دیگران ایجاد می کنیم که مشخص شود کدام یک از رفتارهای آنان در مورد ما قابل پذیرش است و کدام نیست. به طور کلی توانایی دانستن حریم شخصی برآمده از احساس سالم لایق دانستن خود یا خود-ارزشمندی است به گونه ای که مشروط به دیگران نبوده [مستقل باشد]، یا اینکه بر اساس احساسی که دیگران به ما دارند نباشد.

خود-ارزشمندی، یافتن ارزش ذاتی در همان کسی که هستید می باشد، چنانکه شما میتوانید نسبت به خودتان آگاه باشید. خود-ارزشمندی، شامل موارد زیر می شود:
- ارزش عقلانی:شما محق هستید که افکار خودتان را داشتی باشید، همانطور که دیگران هستند.
- ارزش احساسی: شما محق هستید که در یک موقعیت خاص، احساس های خودتان را داشته باشید، همانطور که دیگران هستند
- ارزش فیزیکی: شما محق هستید که فضای خودتان را داشته باشید اگرچه اندازه آن نسبی است، همانطور که دیگران هستند.
- ارزش اجتماعی: شما محق هستید که دوستان تان خودتان را داشته باشید و فعالیت های اجتماعی خودتان را دنبال کنید، همانطور که دیگران هستند.
- ارزش معنوی: شما محق هستید که باورهای معنوی خودتان را داشته باشید، همانطور که دیگران هستند.
دانستن حریم شخصی و تعیین آن، دو مسئله متفاوت برای حل کردن هستند. تعیین حریم شخصی همیشه به آسانی به دست نمی آیند.این اغلب مهارتی ست که نیازمند یادگیریست.
برای شروع تعیین حریم شخصی، این چهار روش را امتحان کنید:


1- محدودیت هایتان را بشناسید.
به روشنی مرزهای عقلانی، احساسی، فیزیکی، و معنویتان را با غریبه ها، همکاران، دوستان، خانواده و شرکای صمیمی مشخص کنید. تجارب گذشته که در آن شما احساس ناراحتی، خشم، رنجش و سرخوردگی با فردی راداشته اید را بررسی کنید. این ممکن است به این دلیل باشد که حریمتان شکسته شده باشد.
بر اساس انواع ارتباط هایتان، مرزی برای حریم شخصی تان بکشید و مشخص کنید که با هر گروه ارتباطی، چه کارهایی برای شما راحت و ایمن هست. 
برای مثال: زمانی که همکاران من درباره بیماری دوران کودکی یا زندگی گذشته یا طلاق والدینم از من سوال میپرسند، احساس راحتی نمیکنم.


2- قاطع باشید.
تنها راهی که بخوبی به دیگران هشدار میدهد که از مرزهایتان عبور کرده اند، این است که با آنها مستقیم و رک باشید. قاطع بودن، مخصوصا اگر شما با انجامش خو نگرفته باشید می تواند ترسناک باشد. بنابراین با چیزهای کنترل پذیر شروع کنید و مهارت قاطع بودنتان را برای وظایف بزرگتر بسازید مثل اینها:
-آیا پیشخدمت سفارشتان را اشتباه انجام داد؟ از او بخواهید آنچه که واقعا سفارش دادید را تهیه کند.
-آیا صندوقدار با شما زیاد حساب کرد ؟ برای اصلاح قیمت درخواست کنید.
-آیا یک خواستگار سمج، به شما پیامک میدهد؟ توضیح دهید که شما مشتاق نیستید و قدردان او خواهید بود اگر این کار را متوقف کند.
-آیا یک فامیل دور در زندگی گذشته شما سرک میکشد؟ بگویید که ترجیح میدهید درباره موضوع دیگری صحبت کنید.
- آیا یک همکار کارش را برای شما می گذارد که انجام دهید؟ به آنها یادآوری کنید که این در حوزه وظایف شما نیست، شما مشغول کار خودتان هستید و آنها را به سمت کسی هدایت کنید که سرویس بهتری ارائه می دهد.
-آیا دوستی کاری کرده است که شما آسیب دیده باشید؟ آنها را برای ناهار دعوت کنید و توضیح دهید که چرا حرفها و اعمالشان آزارتان داده است.


3- تمرین کامل میکند.
وقتی شما اول اقدام به برخورد قاطعانه میکنید، اگر این یک خروج از حالت همیشگی است، ممکن است شما بترسید که دیگران شما را به چشم یک آدم بدجنس و گستاخ ببینند. اما تاکید می کنم که حریم شخصی به این معنیست که شما برای خودتان، نیازهایتان و احساساتتان بیشتر از افکار و عقاید دیگران ارزش قائلید.
قاطع بودن به این معنی نیست که شما فرد نامهربانی هستید، تنها به این معنیست که شما با آنها صادق و منصف هستید؛ مادامیکه صلح و آشتی، وقار و احترام به خودتان را حفظ میکنید.
بعد از همه این موارد، مطلع نگردن کسانی را که از حریم شخصی شما عبور کرده اند تنها منجر به خشم به خودتان و سردرگمی دیگران می شود. تنها راه برای تنظیم بهتر حریم شخصی این است که تمرین کنید چگونه به دیگران بگویید که از حریمتان عبور کرده اند.



4- اگر همه موارد بالا شکست خورد، کنار بگذارید و صرف نظر کنید.
ابتدا حریم تان را بیان کنید، سپس آنها را با عمل دنبال کنید. تا زمانیکه می توانید مسایل کوچک گذشته را حل و فصل کنید و اعضای خانواده/دوستان/یار سابقتان یا هرکسی که ممکن است نسبت به قولی هایی که داده اید بسته باشند، شما دیگر به آنها مدیون نیستید.
اگر شما از خودتان دفاع کرده اید و آن را برای فرد دیگری که ملاحظه حریم شخصی شما را نمی کند شفاف کرده اید، خوب است که از زمان به بعد ، مراودات تان با آنها را به پایان برسانید. ارزش خودتان را به خودتان یاد آوری کنید، و این که هیچ کس حق ندارد باعث شود شما احساس ناراحتی کنید یا اینکه فضای تعریف شده تان را از پیرامونتان بزداید.

ترجمه: زهرا خدادادی
منبع:
https://www.psychologytoday.com
  • اخوان

روش تدریس سنتی”گچ و بحث کردن” یا همان سخنرانی  که متعلق به صدها سال پیش است در مقایسه با روش های تدریس مدرن و نوین که امروزه در مدارس تدریس می‌شود و در دسترس است، از سطح بسیار پایینی برخوردار است.

بیشتر دانشجویان که تعامل و همکاری دارند تشویق می‌شوند، محدود کردن توانایی دانشجویان و دانش‌آموزان به حداقل رسیده است و تمرکز بر روی بهره‌مندی بیشتر از نمرات تأکید شده است.

برای یک معلم لازم است که بتواند یاد بدهد و جذاب آموزش دهد؛ و این مسئولیت را بیشتر می‌کند تا یک برنامه درسی برنامه‌ریزی کنند که واقعاً به کار آید. در اینجا سه روش از بهترین روش های تدریس که مؤثر است ارائه می‌شود:

 

روش تدریس اول: آموزش فاصله‌دار

معلمان زمانی که از روش یادگیری فاصله‌دار استفاده کردند نتایج شگفت‌آوری را گزارش داده‌اند.

یادگیری فاصله‌دار روش یادگیری است که در آن محتوای آموزش فشرده‌شده در سه زمان تکرار می‌شود که با دوتا استراحت کوتاه ده‌دقیقه‌ای همراه است. دانش‌آموزان در این استراحت‌های کوتاه به فعالیت‌هایی همچون فعالیت‌های جسمی می‌پردازند. (قبلا در مقاله ی استراحتک در تدریس  با نمایش یک فیلم ، به صورت مفصل به این موضوع پرداختیم)

من فکر می‌کنم که از این روش نیز می‌توان در دروس استفاده کرد.

یادگیری فاصله‌دار دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا بین فعالیت‌هایشان بتوانند به‌سرعت تغییر وضعیت بدهند. و از کاری به کار دیگر مشغول شوند.

برای مثال ده دقیقه آموزش درس سیستم عصبی همراه با پاورپوینت و سپس ۱۵ دقیقه بسکتبال بازی کنند. این روش می‌تواند نمره‌ی دانش‌آموزان را بهبود ببخشد.

نتایج دروغ نیستند و سازندگان این روش در دبیرستان مانکسیتن در تاین گزارش داده‌اند که این روش کار می‌کند. آن‌ها ادعا می‌کنند این روش بسیار مؤثرتر از روش‌های مرسوم و سنتی ۴ ساعته است.

کلیدی در سلول‌های مغز وجود دارد. این کلیدها کمک می‌کنند تا راه‌های برقراری ارتباط شکل بگیرد تا یک دانش یا علمی یادآوری شود.

بعلاوه این روش کمک می‌کند تا افراد زمان بیشتری را برای استراحت داشته باشند.

اگر آن‌ها بخش‌های فشرده‌ی برنامه‌ی درسی را به قسمت‌های کوچک‌تری تقسیم کنند پس دیگر لازم نیست نگران باشند. (در فیلم کاهش استرس امتحان نیز به این موضوع کوچک کردن قسمت های آموزش و امتحان اشاره کردیم)

 

روش تدریس دوم : چهارشنبه‌های جذاب (انعطاف‌پذیر)

همیشه درس‌های معمول برای تمام افراد مؤثر نیستند. هر دانش‌آموز با دانش‌آموز دیگر فرق می‌کند و هرکدام مشکل خود رادارند.

معنی و مفهوم چهارشنبه جذاب این است که می‌شود یک جلسه‌ی عمیق و مفهومی در مورد ریاضیات یا موضوعات دیگر در طول کل یک روز به‌راحتی داشت.

در دروس چهارشنبه‌های جذاب، معلم تلاش می‌کند و هر دانش‌آموز را کمک می‌کند تا دروسی که برایشان به‌شخصه بسیار مشکل است را بخوانند و یاد بگیرند.

این باعث می‌شود تا کار دانش‌آموزان بسیار آسان شده و درزمانی که در مدرسه هستند بتوانند به‌راحتی روی موضوعی تمرکز کنند و مشکلشان را برطرف کنند.

این به این معنی است که دانش‌آموز زمانی که در خانه روی موضوعی کار می‌کند و با آن موضوع مبارزه می‌کند شکست نخورده و موفق شود.

معلمان نیز این را متوجه شده‌اند این کار خیلی ساده است و علاوه بر اینکه می‌تواند برنامه‌ی درسی آن‌ها را حفظ کند بلکه می‌تواند به‌راحتی باکمی تدریس خصوصی دروس را مرور کنند.

دانش‌آموزان در دروس چهارشنبه‌های جذاب بیشتر از زمان‌های دیگر با دروس درگیر می‌شوند و آن‌ها را در یک شرایط مطالعه متمرکز قرار می‌دهد که به آن‌ها کمک می‌کند تا مسائل دشوار را درک کنند.

معلمان نیز قادر خواهند بود تا به دانش‌آموزان کمک کنند و به‌راحتی یک هفته‌ی سریع و پیشرفت زیادی داشته باشند.

داشتن دروس ریاضی و یا زبان انگلیسی در طول تمام‌روزهای هفته می‌تواند به دانش‌آموزان کمک کند تا از میان مسائل در یک‌زمان کوتاه عبور کنند و بر آن‌ها پیروز شوند.

این برای دانش‌آموزان و معلمان به یک اندازه خبر خوشایندی است چراکه اگر هم‌ درسی یک ساعت طول بکشد بهتر است چون در واقعیت بیشتر اوقات ۲۵ درصد بیشتر از زمان تعیین‌شده برای یک درس، زمان از دست می‌رود.

در اینجا مسائلی برای آماده‌سازی کلاس و… وجود دارد و دانش‌آموزان بیشتر اوقات در انجام وظایفشان سریع نیستند.

معلم باید انتخاب کند که چه روشی برای دانش‌آموزانش مناسب است، چهارشنبه‌های جذاب یا یادگیری فاصله‌دار

روش تدریس سوم: تعامل با دنیای واقعی

در یک روش تدریس که آن را تعامل می‌نامند، دانش‌آموزان می‌خواهند با دنیای واقعی همکاری داشته باشند و هر آنچه را که در حوزه‌های مختلف زندگی‌شان اتفاق افتاده است را تجزیه‌وتحلیل کنند (نه‌تنها نوعی کارآموزی است بلکه مقرون‌به‌صرفه نیز هست و در شغل و حوزه‌های مختلف جامعه و… نیز مفید است.) مطالعات کسب‌وکارها در دانشگاه لیسوز واقع در دادلی  جدیداً روی تعامل و همکاری و کارگروهیتمرکز کرده است.

دانش‌آموزان به بازدید کسب‌وکارهای محلی می‌روند تا ببینند که چگونه دانشی را که یاد می‌گیرند در دنیای واقعی بکار می‌رود.

چند روزی برای این تمرین کنار گذاشته‌شده و تمام دانش‌آموزان لباس‌های موردنیاز مشاغل را می‌پوشند. این ایده برای این است که دانش‌آموزان را درگیر کند و بتوانند دانششان را به دنیای واقعی متصل کنند. (شبیه کاری که در فنلاند انجام می شود فنلاندی ها یک سال تحصیلی  به نام سال گذار دارند)

اگر معلمان بتوانند به‌خوبی نشان دهند که چگونه آموزش‌هایشان آن‌ها را به دنیای واقعی متصل می‌کند، سپس سلول‌های مغزی‌شان با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند و یک اتصالی ایجاد می‌شود.

این نتایج برای همه قابل‌دیدن و ملموس است چون قبل از این روش‌های جدیدی که معرفی شد فقط ۴۰ درصد دانش‌آموزان در طول ۱۰ و ۱۱ سال می‌توانستند نمرات بین a تا c  را بگیرند(بالای ۷۰ درصد)

بنیاد رسمی گزارش داده است که بر اساس روش‌های جدید تدریس این درصد به ۹۱ درصد ارتقاءیافته است؛ یعنی در سال دهم یا در سال ۱۱ ام، ۹۱ درصد دانش‌آموزان توانسته‌اند نمرات بین  a تا c را بگیرند.

هدف روش های تدریس جدید بهبود کیفیت آموزش‌وپرورش و همچنین شرکت دانش‌آموزان در فرآیند آموزشی است. نوآوری به معنای پیشرفت و توسعه است.

اگر می خواهیم کلاسمان مثل عکس زیر نباشد باید از  روش های تدریس بهتری استفاده کنیم

روش های تدریس بد

روش های تدریس روش های تدریس

منبع : محمد حافظی نژاد http://raveshtadris.com/


  • اخوان

متاسفانه دیر رسیدن به کلاس برای مدرس ها خیلی طبیعی شده است. جالب اینجاست که عموم دانشجویان و مخاطبین هم به این وضعیت عادت کرده اند. و از همه بدتر این که  دیر رسیدن به کلاس یا همایش یا جلسه در فرهنگ ما یعنی مهم بودن. چون معمولا در یک جلسه؛ آدم مهم تر، دیرتر می رسد.

ما قرار نیست مثل بیشتر مدرسان و سخنرانان باشیم. ما معلم هستیم و نظم و دقت ما باید الگو باشد. خیلی راحت تر بگویم ما حق نداریم دیرتر از ساعت مقرر در محل تدریس حاضر شویم.

اما ما در جهانی پر از حوادث غیر قابل پیش بینی زندگی می کنیم. پس ممکن است گاهی به صورت ناخواسته دیرتر به محل برسیم.

دیر رسیدن به کلاس

اما تا به حال فکر کرده اید که در هنگام دیر رسیدن به کلاس چه برخوردی داشته باشید؟

من پیشنهاد می کنم سه کار را انجام بدهید و سه کار را انجام ندهید.

سه کاری که در هنگام دیر رسیدن به کلاس بهتر است انجام دهیم:

  1. عذرخواهی کنیم
  2. خیلی کوتاه علت تاخیر را بگوییم
  3. مخاطب را درک کنیم؛ اگر شاگردان ما کمی از دست ما ناراحت باشند باید به آن ها حق بدهیم چون ما ارزشمندترین چیز یعنی (( وقت )) را از آنها گرفته ایم

سه کاری که در هنگام دیر رسیدن به کلاس بهتر است انجام ندهیم:

۱- دروغ گفتن در رابطه با علت تاخیر: اگر در زمینه ی علت تاخیر دروغ بگویید مجبورید برای واقعی جلوه دادن دروغتان دروغی دیگر بگویید و بازهم دروغی دیگر و معمولا یک روزی مشخص می شود که شما دروغ گفته اید؛ وهیچ کس از یک مدرس دروغگو خوشش نمی آید.ضرر دیگر دروغ گویی این است که آدم های دروغ گو معمولا اسیر قانون مورفی می شوند!

یک مثال از قانون مورفی:

شما تاخیر داشته اید و به دروغ می گویید چون ماشینم پنچر شد دیر رسیدم. احتمالا جلسه ی بعد ماشین شما واقعا پنچر می شود و دیگر نمی توانید یک بهانه را دوبار تکرار کنید.

۲.داستان تاخیر را خیلی طولانی و با جزئیات تعریف نکنیم: چون دیر رسیدیم؛ وقت کمی داریم. پس نیاز نیست این وقت کم و با ارزش را با تعریف کردن داستان دیر رسیدن خودمان از بین ببریم. یک اشاره ی کوتاه همراه با عذرخواهی کافی است.

۳- دست پیش نگیرید که پس می افتید!

برخی مدرسان وقتی دیر می رسند خودشان را عصبانی و طلبکار نشان می دهند تا کسی جرات انتقاد نداشته باشد. این روش در طولانی مدت جواب کاملا عکس می دهد. معمولا در کلاس آدم های مغرور  تا مدتی کسی انتقاد نمی کند ولی به یک باره دعوا و تشنج ایجاد می شود.

خب حالا عذرخواهی کرده ایم و مخاطبان هم ما را بخشیده اند اما چون دیر به کلاس آمده ایم وقت کم داریم؛ چه کار کنیم؟

دو حالت وجود دارد

  1. نمی توانید بعدا جبران کنید (در دوره های کوتاه مدت مثل کلاس ضمن خدمت یا کارگاه های خصوصی چند ساعته)
  2.  می توانید بعدا جبران کنید (در دوره های بلند مدت مثل ترم های دانشگاه و مدارس)

اگر نمی توانید بعدا جبران کنید:

  1. ریتم تدریس را سریعتر کنید.
  2. سوالات حاشیه ای را نگه دارید برای آخر کلاس.
  3. قول های جلسه ی گذشته را فراموش نکنید. مثلا جلسه ی قبل سوالی مطرح کرده اید و قول داده اید در این جلسه آن سوال را پاسخ بدهید. این قول ها را در اولویت قرار دهید چون دیگر فرصت جبران ندارید.
  4. اگر خیلی فرصت کمی داشتید مطالبی با اهمیت کم تر را حذف کنید تا اصل تدریس آسیب نبیند.

اگر می توانید بعدا جبران کنید:

کار خیلی ساده است. تدریس را در طول جلسات آینده پخش کنید. یعنی اگر قرار بوده ۱۰ موضوع رو در ده جلسه بگویید حالا باید ۱۰ موضوع رو در ۹ جلسه بگویید یعنی ریتم تدریس شما در هر جلسه کمی تندتر می شود. این تغییر سرعت بسیار نامحسوس است و آسیبی زیادی به تدریس شما نمی زند.

 برای جبران ساعات از دست رفته، اگر بیشتر از ساعت معمول بمانید خوب است یا بد؟

این موضوع به موارد زیر بستگی دارد:

اجباری به کلاس شما آمده اند یا با میل و اشتیاق

گاهی افراد فقط برای گرفتن مدرک در کلاس شما حاضرند. نگه داشتن این افراد در کلاس بیش از زمان مقرر کار درستی نیست و مطمئنا اعتراض می کنند. این افراد همان کسانی هستند که اگر شما غیبت کنید بسیار خوشحال هستند. معمولا بیشتر کلاس های دانشگاه ها و مدارس به این صورت است.

اما اگر با میل و انگیزه و حتی با پرداخت هزینه و تحمل رنج سفر به کلاس شما بیایند ماجرا متفاوت خواهد بود. این افراد انگیزه ی یادگیری زیادی دارند و مایل هستند از تمام وقت کلاس استفاده کنند. مثلا وقت قانونی کلاس ساعت ۹ تا ۱۱ بوده ولی شما با تاخیر ساعت ۹:۳۰ رسیده اید؛ پس مخاطبین شما دوست دارند شما نیم ساعتی که دیر آمده اید را جبران کنید و تا ساعت ۱۱:۳۰ در کلاس باشید و آموزش دهید.

زمان برگزاری کلاس خیلی مهم است

اگر کلاس شما قرار است ساعت یک ظهر تمام شود نباید آن را طولانی کنید چون افراد گرسته هستند و دوست دارند زودتر به ناهار برسند.

گاهی اوقات قرار است کلاسی بعد از کلاس ما برگزار شود. ما حق نداریم وقت استراحت مخاطبین و زمان تدریس استاد کلاس بعد را بگیریم!

(پیشنهاد می کنم مقاله ی مدیریت زمان در تدریس را نیز مطالعه کنید)

نکات طلایی در رابطه با دیر رسیدن به کلاس

نکته ی طلایی شماره یک:

اگر حس می کنید دیر می رسید با مدیر مجموعه تماس بگیرید و علت را بگویید و از ایشان خواهش کنید که به کلاس بروند و علت تاخیر شما را به مخاطبان توضیح دهد.

نکته ی طلایی شماره دو:

یک سری از بهانه ها را مخاطبین ما قبول نمی کنند. مثل ترافیک و دور بودن محل تدریس از محل سکونت. چون این موارد قابل پیش بینی هستند و مخاطب انتظار دارد که ما از قبل برنامه ریزی لازم را برای این موارد انجام داده باشیم

نکته ی طلایی شماره سه:

استفاده از اینترنت و دوره های مجازی. به این صورت که به مخاطبین خودتان بگویید مطالبی که امروز نتوانستم به شما بگویم را فیلم برداری می کنم و به ایمیلتان ارسال می کنم یا در کانال تلگرام یا هر فضای دیگری در اختیار شما قرار میدهم. برای آشنایی بیشتر با این روش پیشنهاد می کنم  مقاله ی کلاس معکوس و مقاله ی تدریس برای دانش آموزان غایب  را مطالعه کنید

نکته ی طلایی شماره چهار:

راه حلی از پیش تعیین شده داشته باشیم. مثلا به مخاطبین خودمان بگوییم که هر زمان در کلاس وقت اضافی بود تمرینات را حل بکنند یا درس را مرور کنند. اگر تدریس شما جذاب باشد این اتفاق می افتد.

من فقط یک بار دیر رسیدم ؛ آن هم با یک ساعت تاخیر! علت تاخیر این بود: یک بزرگواری می خواست لطف کند و من را به محل کلاس برساند ولی در بین راه تصادف کردیم. تصادف جدی نبود ولی چون راننده خیلی ترسیده بود؛ نمی توانستم تنهایش بگذارم بعد از این حادثه با محل برگزاری کلاس تماس گرفتم و گفتم که علت دیر آمدن من را به عزیزانی که در کلاس منتظر هستند بگویند. زمانی که وارد کلاس شدم عذر خواهی کردم و تدریسم را با ریتم تند شروع کردم. چون نمی توانستم بعدا با این گروه کلاس داشته باشم مجبور شدم مثال های کم تری بزنم. در نهایت کلاس را راس ساعت مقرر تمام کردم. در پایان کلاس دوباره به خاطر تاخیری که در ابتدا داشتم عذرخواهی کردم ولی عزیزان گفتند که اینقدر کلاس خوبی بود که فراموش کردیم شما دیر آمدید! جالب تر اینکه این کلاس ضمن خدمت معلمان بود و بیشتر آن ها به اجبار آمده بودند!

اگر مهربان و مقتدر باشید و اعتماد مخاطبین را جلب کرده باشید، یک بار دیر رسیدن به کلاس را به راحتی می بخشند .

منبع : محمد حافظی نژاد http://raveshtadris.com/


  • اخوان

مثال هایی از روش نادرستِ نه گفتن به کودک:

مامان میشه مداد رنگی های جدیدمو بردارم

مامان: نه

بابا میشه از لباس های شما برای بازیم استفاده کنم

بابا: نه

آقا میشه یک این آشغالو رو بریزیم سطل آشغال

معلم: نه

خب چرا نه؟

بعد از هر نه ای که شما می گویید کودک یا نوجوان با خودش می گوید: ((چرا نه؟ ))

شاید نوجوان این جمله ی ((چرا نه؟ )) را به زبان نیاورد ولی به احتمال زیاد در دلش می گوید.

حال ما به عنوان پدر؛مادر یا معلم باید چه کار کنیم؟

آیا هرچه فرزند یا دانش آموز ما خواست به او بدهیم؟

موارد زیر بعضی از بهانه برای نه گفتن به کودک و نوجوان  است:

  • می خواهیم مهارت نه گفتن را یاد بگیرند
  • دوست نداریم لوس شود
  • اگه همیشه به حرفش گوش کنیم پر رو می شود
  • بچه باید نه بشنود تا بزرگ شود

تمام موارد بالا بهانه های خوبی هستند برای نه گفتن ،البته برای نه گفتن های به جا و درست که ماهم آن را تایید می کنیم.اما زیادی نه گفتن به کودک اثر کاملا معکوس دارد.

مضرات زیادی نه گفتن به کودک:

  • دیگر کودک یا نوجوان از ما اجازه ی انجام کاری را نمی گیرد و خودسرانه اقدام می کند. (چون می داند پاسخ ما منفی است)
  • کودک یا نوجوان برای راضی کردن شما ممکن است داستان پردازی کند و دروغ بگوید. با این کار به مرور زمان تبدیل به یک دروغ گوی حرفه ای می شود.
  • بچه هااز درد دل کردن و صحبت کردن با شما فراری می شوند
  • نسبت به آنچه که منع شده است حریص تر می شود. امام علی (ع) می فرمایند: (( انسان نسبت به هرچه که از آن منبع شود حریص تر می شود))
  • کودک یانوجوان جرات و جسارت خودشان را از دست می دهند و ترسو می شوند. نباید از کسی که اجازه ی هیچ کاری به او داده نشده توقع شجاعت داشته باشیم.

بهترین مدل نه گفتن به کودک چگونه است؟

برای اینکه حرف شما ارزشمند باشد تصور کنید که کوپن های بسیار محدودی برای نه گفتن دارید. مثلا روزی یکی، پس برای استفاده از این کوپن باید نهایت دقت را داشته باشید. چون شما فقط یک بار در روز می توانید نه بگویید.

در هنگام نه گفتن به کودک مراحل زیر را طی کنید تا مطمئن شوید از کوپن (( نه ))به خوبی استفاده کرده اید.

  1. کودک یا نوجوان درخواست خود را مطرح می کند.
  2. فورا جواب ندهید و چند ثانیه فکر کنید.
  3. شرایط؛ نوع درخواست و … به دقت بررسی کنید.
  4. با خودتان بگویید اگر موافقت کنم چه می شود؟ موافقت من چه ضرری دارد؟ چقدر هزینه دارد؟ چقدر برایم زحمت دارد؟
  5. این پیش فرض را داشته باشید که تا آنجا که امکان دارد نه نگویید.
  6. جواب شما یا می شود نه یا می شود آری. جواب خودتان را با قاطعیت و مهربانی اعلام کنید. اگر خیلی مقتدر و مهربان باشید یک لبخند به همراه تکان دادن سر می شود جواب نه!
  7. اگر نیاز بود دلیل منطقی مخالفت خودتان را با آرامش و قاطعیت بیان کنید.
  8. اگر جواب شما نه بود تا انتها مخالفت خودتان را اعلام کنید. و با اصرار کودک؛  حرف خودتان را عوض نکنید چون شما تمام جوانب را در نظر گرفته اید و بعد ((نه)) گفته اید. والدین و معلمانی که الکی می گویند نه ؛ خیلی الکی هم حرفشان را عوض می کنند

به شما قول می دهم اگر ((نه)) های خودتان را نگه دارید برای روز مبادا زندگی شما خانوادگی و کاری شما متحول خواهد شد.

فقط زمانی بگویید نه که واقعا راهی برای انجام درخواست کودک یا نوجوان ندارید.

منبع : محمد حافظی نژاد http://raveshtadris.com/


  • اخوان

۱- حجم محتوا

همه می‌دانیم که حجم محتوا با سرعت تدریس رابطه‌ی مستقیم دارد

یعنی هر چه محتوا بیشتر باشد به‌اجبار باید سریع‌تر تدریس کنیم.

پس انتخاب محتوای به‌اندازه همیشه مسئله‌ی مهمی است (در مقاله‌ی ” شش اشتباه که مدرسان با معلومات بالا انجام می دهند ” نیز به موضع حجم محتوا پرداخته‌ایم)

 

۲- جدید یا تکراری بودن مطلب

مطالب جدید را باید با سرعت کمتری تدریس کنیم و مطالب تکراری را باسرعت بیشتر.

گاهی سطح مخاطب شما ازنظر علمی بالاست و تمام آنچه شما می‌گویید را می‌داند و شما فقط باید مرور کنید. پس سرعت تدریس بیشتر می‌شود.

 

۳- زمان برگزاری تدریس یا همایش

اگر مخاطبان شما بسیار باانگیزه باشند، اینکه کلاس شما صبح باشد یا عصر، اول هفته باشد یا آخر هفته تأثیری روی سرعت تدریس شما ندارد؛ اما گاهی مخاطبان شما اجباری هستند و انگیزه‌ای هم ندارند تصور کنید برای این‌چنین افرادی در بعدازظهر چهارشنبه یا پنجشنبه (روز قبل از تعطیلی) در ساعت آخر، قرار است تدریس کنید!

سه پیشنهاد دارم:

اول: هیچ‌گاه نباید برای افراد بی‌انگیزه تدریس کنید. پیشنهاد می‌کنم مقالات زیر را مطالعه کنید شاید شرایط بهتر شود

روش های ایجاد انگیزه

تدریس جذاب

دوم: تا می‌توانید از تدریس در این ساعت‌ها فرار کنید

سوم: اگر واقعاً مجبور بودید برای آدم‌های بی‌انگیزه در ساعتی که خیلی خسته هستند تدریس کنید، حتماً با آن‌ها همدردی کنید و از آن‌ها نظر بخواهید.

گاهی برای کنترل افراد باید مطالب جدید را با سرعت کم و بااقتدار تدریس کرد؛ و گاهی هم مطالب تکراری را با سرعت مرور کرد تا فشار از روی مخاطب شما برداشته شود و آن‌ها راضی‌تر باشند.

این کاملاً بستگی به شرایط و سبک شخصی شما دارد.

 

۴- سبک شخصی مدرس

اگر جوان هستید و پر جنب‌وجوش پس احتمالاً سرعت تدریس شما نیز زیاد خواهد بود. شما به تجربه سرعت مناسب برای تدریس خودتان را پیدا می‌کنید. برخی در زمان تدریس از دیگران تقلید می‌کنند. تقلید کردن برای شروع کار خوبی است ولی باید دقت کنیم که کارهایی که انجام می‌دهیم مناسب شخصیت ما باشند. مثلاً اگر جوان هستید صحبت کردن بسیار شمرده، یکجا نشستن و کم‌تحرکی و تدریس با سرعت بسیار کم مناسب شما نخواهد بود.

 

 

۵- سن مخاطب

تجربه نشان داده است معمولاً جوان‌ترها سرعت تدریس بیشتر را می‌پسندند؛ اما آیا این به خاطر قدرت پردازش مغزی آن‌ها نسبت به افراد میان‌سال است؟

قبلاً تصور بر این بود که واکنش‌های مغزی در جوان‌ها بیشتر از افراد میان‌سال است اما تحقیقات جدید مغزی نشان می‌دهد که افزایش سن تأثیر ناچیزی بر عملکرد مغز انسان دارد[۱].

پس چه عاملی باعث می‌شود که جوان‌ترها سرعت را بیشتر دوست داشته باشند؟

به نظر من عوامل اجتماعی تأثیر زیادی روی این موضوع دارد. جوان‌ترها در دنیای سریع‌تری رشد کرده‌اند پس طبیعی است که سرعت را دوست داشته باشند. حتی سرعت در تدریس را!

 

نکته‌ی ۱:

کار ما از رانندگی سخت‌تر است.

چون راننده باید طبق سرعت مجاز حرکت کند.

اما ما باید سرعت مجاز را خودمان پیدا کنیم و بعد طبق آن تدریس کنیم.


 نکته‌ی ۲:

این مدلی خودکشی نکنید!

محتوای شما کم است و وقت زیاد است و شما دارید الکی وقت تلف می‌کنید

مخاطبان شما متوجه این ترفند قدیمی می‌شوند و این کار شبیه به خودکشی است.

منبع : محمد حافظی نژاد http://raveshtadris.com/

  • اخوان

هرکسی در زندگی بر اساس فروش کالا یا خدمات، پول به دست می‌آورد وزندگی خود را می‌گذراند. نانوا از طریق فروش نان و بیل گیتس از طریق فروش نرم‌افزارهایی که برنامه‌نویسی کرده است. شاید عجیب باشد اما همه مردم را می‌توان به فروشنده و خریدار تشبیه کرد؛ اما بحث اصلی ما فروش خدمات معلمان است. معلمان با فروش علمی که دارند به گذران زندگی می‌پردازند؛ اما نکته‌ای که وجود دارد این است که آیا همه معلمان فروش خوبی دارند؟! در طی این سال‌ها یکی از دغدغه‌هایی که من داشتم این بوده که چه‌کاری می‌توان انجام داد تا درآمد یک دبیر بالاتر برود؟

بنابراین شروع کردم به تحقیقات میدانی و پرسش مستقیم از دبیرانی که درآمد بالایی دارند و پرسیدم که شما چه‌کاری انجام می‌دهید که درآمدتان از سایر معلمان بالاتر است؟ البته واضح است که آن‌ها مایل نبودند که راز کارشان فاش شود و در پاسخ به سؤال من فقط موارد بدیهی می‌گفتند اما در بین صحبت‌هایشان نکات و ترفندهای جالبی را برای بهتر شدن روش تدریسم یاد گرفتم. اتفاق مهم‌تر این بود که کتاب‌های بازاریابی را مطالعه کردم و در آخر هم در کلاس‌های مهارتی مختلف شرکت کردم ازجمله: سخنرانی و فن بیان، بازاریابی، روش تدریس و …

دوست دارم که در این مقاله از ۷ موردی صحبت کنم که درنتیجه تلاش‌ها و تحقیقاتم فهمیده‌ام معلمان فقیر انجام می‌دهند که اوضاع مالی خوبی ندارند:

 

کار اول: معلمان فقیر دایناسوری تدریس می کنند.

یکی از سخنرانان پر طرفدار کشورمان (دکتر انوشه)به نقل از یکی از افسران راهنمایی و رانندگی گفتند که علت اصلی تصادفات جاده‌ای این است که رانندگان امروز (جوانان امروز) با ماشین‌های فردا (پورشه یا ماشین‌های لوکس) در جاده‌های دیروز (جاده چالوس) در حال رانندگی هستند. دکتر انوشه این موضوع را به تربیت و آموزش هم تعمیم دادند و گفتند که معلمین نسل گذشته (دهه ۴۰ یا ۵۰) در حال تربیت نسل امروز (دهه ۷۰ و ۸۰) هستند برای فردا (سال ۱۴۳۰)! و این شکافی که میان این سه نسل و بازه زمانی وجود دارد باعث می‌شود که هم بچه‌ها نسبت به آموزش و تربیت بی‌علاقه شوند و هم معلم‌ها و پدر مادرها در تربیت کردن بی‌انگیزه.

ما با یادگیری روش نوین تدریس به راحتی می توانیم این مشکل را حل کنیم. بدون شک اگر تغییر نکنیم ما هم به‌زودی مثل دایناسورها منقرض خواهیم شد. یکی از ویژگی‌های معلمان فقیر این است که روش تدریسشان برای n سال پیش است و جالب اینجاست که از درآمد پایینشآن‌هم گله‌مند هستند! اگر تدریس شما خوب باشد برکت زندگی و اوضاع کاری شما خوب خواهد شد چون از شما می خواهند تا در جاهای بیشتر و با مبالغ بیشتری تدریس کنید

 

کار دوم: معلمان فقیر انگیزه را می کشند

حتما این ضرب‌المثل قدیمی را شنیده اید:

مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد

این ضرب المثل همیشه درست نیست ؛ و بهتر بگویم برای کسی که می‌خواهد موفق شود کاملاً بی‌معنی! درست آن این است:

صاحب سخن (مدرس) باید مستمع (مخاطبش) را بر سر ذوق آورد …

راه بر سر ذوق آوردن مخاطبان این است که انگیزه را در آن‌ها بالا ببرید. اگر یک معلم توانایی و مهارت افزایش انگیزه مخاطبانش را ندارد؛ بهتر است که شغل دیگری را انتخاب کند چون هم خودش عذاب می‌کشد و هم حوصله شخص مقابل را سر می‏برد. خبر خوبی که برای شما دارم این است که افزایش انگیزه در مخاطبان؛ یک مهارت تدریس است و تقریباً هر مهارتی را می‌توان یاد گرفت.

این درست نیست که ما دائما از نبود انگیزه در مخاطبان خودمان گله کنیم. باید بدانیم که برای رسیدن به اهداف باید مسئولیت ۱۰۰ درصدی موفقیت و شکست خودمان را بپذیریم

 

معلمان فقیرکار سوم: معلمان فقیر یک بقالی کوچک در نقطه ای دور افتاده دارند 

تا حالا از خودتان پرسیده‌اید که چرا مردم دوست دارند یک چیپس را از فروشگاه های زنجیره ای بزرگ بخرند تا اینکه از یک بقالی کوچک؟

میان این دو چیپس، هیچ تفاوتی ازنظر قیمت، طعم، کارخانه تولیدکننده و … وجود ندارد؛ تفاوت فقط در برند فروشگاهی است که شما از آن خرید می‌کنید. این فروشگاه‌های زنجیره توانسته‌اند به شکلی خودشان را معروف کنند که شما مجاب شوید که مسافتی زیادی را برای خرید از آن‌ها طی کنید! البته شاید خیلی از دبیران فکر کنند که اگر بخواهند معروف شوند باید هزینه زیادی را متقبل شوند ولی اگر راه درست برند سازی را بدانیم می‌توانیم با هزینه بسیار پایین خودمان را پیش مخاطبانمان معروف کنیم و به‌اصطلاح خودمان را جا بی اندازیم.

 

کار چهارم: معلمان فقیر هنوز DOS هستند!

همان‌طور که اشاره کردم در دنیای امروز اگر تغییر نکنیم، بدون شک شکست نمی‌خوریم؛ بلکه نابود می‌شویم.

در آینده‌ای نه‌چندان دور فقط معلمانی دارای شغل و درآمد خوب خواهند بود که اولاً به‌روز باشند و ثانیاً با استفاده از هوش هیجانی که دارند تدریس کنند. چون تنها مزیت انسان نسبت به ربات‌ها این است که انسان‌ها احساس دارند ولی ربات‌ها نه! بحث داغ این روزها این است که روبات‌ها تا چه حد کار انسان‌ها را انجام خواهند داد؟! یادمان باشد که امروزه مردم از سیستم‌عامل Windows و یا Macintosh استفاده می‌کنند نه از DOS! شما چطور؟

 

کار پنجم: معلمان فقیر ارتباط موثر بلد نیستند

همیشه این سؤال برای من بوده است که چرا در نگاه اول از بعضی بیشتر خوشم می‌آید و نسبت به برخی دیگر حس جالبی ندارم. این موضوع ادامه داشت تا زمانی که من با مقوله ارتباط مؤثر آشنا شدم. معلمان کاریزماتیک، بخش عمده جذابیت خودشان را، مدیون نحوه صحیح برقراری ارتباط با مخاطبانشان هستند.

مسئله‌ این است که اگر دانش آموزان و مخاطبانتان، از شما خوششان بیاید (یا به قول خودشان با شما حال کنند) درس شمارا بیشتر می‌خوانند و اگر کسی (مثلاً دوستشان) نیاز به دبیر داشت؛ به‌احتمال‌زیاد شمارا به ایشان برای کلاس خصوصی معرفی می‌کنند و به همین راحتی اسم شما بر سر زبان‌ها می‌افتد و درآمدتان بالاتر می‌رود.

 

کار ششم: معلمان فقیر فن بیان افتضاحی دارند

استیو جابز جمله جالبی دارد: نحوه ارائه هر چیز، اهمیت آن موضوع را مشخص می‌کند. یکی از راه‌هایی که می‌توانید متوجه شوید که فن بیان و نحوه ارائه شما خوب است یا نه؛ این است که یک‌بار موقع تدریس صدای خود را ضبط کنید؛ اما همین‌جا کار تمام نمی‌شود بلکه اگر شما حاضر شدید صدای خودتان و نحوه سخنرانی خودتان را موقع تدریس گوش کنید و لذت ببرید و درنهایت هم به آن از ۱۰ امتیاز، حداقل ۸ بدهید؛ من به شما تبریک می‌گویم چون شما جزو ۲۰ درصد برتر دبیران کشور هستید؛ و فن بیان شما در حد لالیگا است اما متأسفانه فن بیان برخی از دبیران در حد لیگ دسته چهارم هم نیست!

 

کار هفتم: معلمان فقیر فکر می کنند بازاریابی کار کثیفی است

شما یک محصول ارزشمند دارید و آن‌هم علم و تدریس شماست. می‌خواهید با فروش بهتر و بیشتر؛ به مخاطبانتان کمک کنید که نتیجه عالی بگیرند

بااین کار هم شما ازنظر سطح درآمد وزندگی ارتقا پیدا می کنید و هم مخاطب شما چیزهای بیشتری یاد می گیرد. پس چه اشکالی دارد که شما خدمات خودتان را به‌طور مؤثر و با بودجه کم بازاریابی کنید تا بتوانید به اهداف خودتان در زندگی دست پیدا کنید. معلمان فقیر فکر می‌کنند که بازاریابی خدماتشان کار خوبی و جالبی نیست به همین خاطر هم چنان فقیر می مانند

چون بازاریابی تدریس تا به حال به صورت تخصصی و جدی در ایران مطرح نشده است  ما (محمد حافظی نژاد و علیرضا مطلبی ) تصمیم گرفتیم که برای اولین بار در ایران یک همایش برگزار کنیم تا در آن به شما آموزش دهیم که چگونه هم‌سطح تدریس خودتان را بالاتر ببرید و هم درآمد خودتان را فقط  از طریق تدریس حداقل ۲ برابر کنید.

منبع : محمد حافظی نژاد  http://raveshtadris.com/

  • اخوان

-اگر دیدی بچه ات گریه می کنه،وقت خودت رابرای ساکت کردنش تلف نکن،..به کبوتری یا تکه ابری درآسمان اشاره کن، تابه آن بنگرد..چون فیزیولوژی انسان برای گریه،نگاه به پایین کردن هست

- اگر خواستی بچه هات ازاستخر یا حمام زودتر بیرون بیان،..

بهشون نگو الان بیرون بیایید،.. بلکه بگو :

پنج دقیقه دیگه وقت دارین، ..

سپس بربگرد وبگو دو دقیقه دیگه وقت دارین،..

ونهایتا" بگو وقت تموم شد..! خودشان بیرون میان.

-وقتی درمقابل تعداد زیادی بچه ها که سروصدایشان زیادهست قرارگرفتی وخواسته توجه آنها را جلب کنی  وساکتشان کنی، بگو:

"اونی که صدای مرامی شنود،دست خودش رابالاببرد"..☝️

اولین نفر که دست خودش رابالا برد دومی هم بالا می برد وبه همه سرایت میکند وهمه ساکت میشوند.

-به کودکت نگو : بر دیوار خط نکش 

بلکه بگو : بر برگه ای بکش ، سپس آن را به دیوار میچسبانیم .

-نگو : برخیز و اتاق کثیف و شلخته ات را تمیز کن 

بگو : دوست داری با یکدیگر اتاق را مرتب کنیم ، چون میدانم نظم را دوست داری

- نگو : بازی را تمام کن و درس بخوان زیرا درس خواندن مهمتر است 

بگو : اگر دروست را به بهترین نحو تمام نمایی با همدیگر بازی خواهیم کرد 

✔️ هر کلام و حرکت ما بر روی شخصیت فرزندمان تاثیر بسزایی خواهد داشت . 

- حرکات کودکمان انعکاس اعمال ماست

-والدین گرامی اگه دوست داریدفرزندانی عالی داشته باشیدکه هیچ وقت به سمت اعتیاد،انواع بزهکاریهای اجتماعی وروابط نامشروع نرن حتتتمابه راهکارهای زیرعمل کنید

-همیشه فرزندت راباعنوانهای محترمانه وعاطفی چون آقا،خانم و...صدابزن

نرگس خانم،علی آقا،عزیزگلی مامان،فرشته کوچولوی من و...

-حداقل روزی یکبار به فرزندت این جمله رابگو: عزیزدلم من به وجودت افتخارمیکنم.

-به فرزندت بیشتراز یک مهمان احترام بگذار وبرای شخصیتش ارزش قائل باش.

-به فرزندت اعتماد کن تاهرچه را تو دوست نداری هیچ گاه انجام ندهد

-قبل ازهمه چیز اختلافات خودرا باهمسرت درروشهای تربیتی رفع کن

-بیشتر برای فرزندت وحرف زدن بااو وقت بگذار وکمتراز کودک زیر هفت سالت دورباش.

-جلوی فرزندت رابطه ات باهمسرت ازهمیشه بهترباشد.

-فرزندت راازصمیم قلب دوست بدار واین دوست داشتنت را همیشه ابرازکن

-ازسه سالگی به بعدکم کم مسئولیت های فرزندت رابه خودش واگذارکن

-سعی کن نمونه یک انسان با وجدان و با اخلاق و مسوولیت پذیر برای کودکتان باشید.فرزندان با وجدان کمتر مسیر زندگی رابه سمت کارهای خلاف کج می کنند

-اشتباهات فرزندت را ببخش وبه اوفرصت بازگشت بده تامحرم اسرارش باشی(حتی گاهی فرصت اشتباه کردن وریسک کردن به اوبده)

-هرروز باکودکت بازی کن.گاهی درمیان بازی بلندبلندبخندید.

-روزهای مشخصی راصرف پیاده روی بافرزندت کن

-برای فرزندت مصداق واقعی صداقت.امانت داری.کنترل خشم ووفای به عهدباش

  • اخوان

وقتی هر روز مطلب جدیدی می آموزیم
وقتی بیشتر مایلیم که با نقاط ضعف خویش آشنا شویم تا نقاط قوت خود
وقتی به چیزی که نمی دانیم اعتراف می کنیم
وقتی ارزش ها و عقاید خود را در معرض پالایش مستمر قرار می دهیم
وقتی برای آنچه که فکر می کنیم درست است، مصالحه نمی کنیم
وقتی به جای ابهام زائی، طرح مسئله می کنیم
وقتی به جای ترغیب دیگران، آنها را به تفکر وا می داریم
وقتی که بعد از اندیشیدن کامل و رسیدن به نتیجه، سراغ مشاوران می رویم
وقتی اجازه نمی دهیم کسی برای ما برنامه ریزی ذهنی داشته باشد
وقتی به هیچ ایدئولوژی و مکتبی وابسته و محدود نیستیم
وقتی اخبار را از منابع گوناگون می شنویم
وقتی مقدساتمان، محصول کشف و تجربه خودمان است نه محصول تبلیغات دیگران

  • اخوان

    روش یافتن اعداد مثلثی : این فرمول ساده را به ذهن بسپارید،

 2 ÷ [ (1+ شماره ی شکل ) × شماره ی شکل ]

  برای مثال : عدد مثلثی شماره ی 4 به این روش به دست می آید: 10 = 2 ÷ [( 1+4) × 4]

 

روش یافتن اعداد مربعی بسیار آسانتر است. کافی است مساحت مربعی را بیابید که شماره شکل، ضلع آن است.  

  برای مثال: عدد مربعی شماره ی 4 به این روش به دست می آید: 16 = 4 × 4 .

 

 

 

 
  • اخوان

مشقت برای برخی افراد، کلید رشد خلاقیت است. هنرمند معروف «پل کلی» می گوید: "من برای گریه نکردن، نقاشی می کنم." او از یک نوع بیماری خود ایمنی رنج می برد به طوری که دست هایش فلج می شدند و حتی گرفتن یک قلم برایش دشوار می شد. با این حال او با اشتیاق زیادی به نقاشی می پرداخت. به نظر می رسید که با شروع به نقاشی، پریشانی حال او نیز با منتشر شدن فوران انرژی خلاقیت تسکین می یافت.

پژوهش های سیسماتیک نشان می دهد که بسیاری از برجستگان خلاقیت مانند خواهران برونته یا استفان هاوکینگ، متحمل سختی های بسیاری از جمله؛ طرد شدن از اجتماع، از دست دادن والدین یا ناتوانی های جسمانی، در اوایل زندگی خود شدند.
همچنین تحقیقاتی که در حال حاضر، به نام رشد پس از سانحه، در جریان می باشد در تلاش کشف این موضوع است که چرا سختی ها و مشقات در زندگی گاهی اوقات باعث بروز ابتکار و خلاقیت می شود.
در مطالعاتی که در سال 2013 منتشر شد، خانم دکتر روانشناس، «ماری فورگرد» از دانشگاه پنسیلوانیا، پرسش هایی از افراد بالغی که در طول زندگی خود اتفاقات ناگواری داشتند و با آن مبارزه کرده بودند، مطرح کرد. بیشتر این شرکت کنندگان از رخدادهایی که برای خودشان یا یکی از عزیزانشان پیش آمده بود، آسیب دیده بودند. این شرکت کنندگان، در انتها، همگی با استفاده از خلاقیت در زمینه هایی مانند هنر، تجارت و یا روابطشان به نتایج مثبتی در زندگی خود رسیده بودند. 
این گونه انگیزۀ فعالیت های خلاقانه، رشد خلاقیت نیز نامیده می شود. رشد خلاقیت در اثر شرایط استرس زا به زندگی دیگری که با افزایش درک از فرصت های تازه همراه است، منتهی می شود. اظهار نظر خانم دکتر فورگرد در مورد این نتایج این است: "طی کردن شرایط سخت ممکن است افراد را قادر به مشاهدۀ جهان و نقش آن در زندگی به طریق متفاوتی سوق دهد." با این حال هر کسی نمی تواند، به اجبار، از درخت زندگی میوه های شیرین بچشد. دکتر فورگرد افرادی را که ویژگی شخصیتی خاص "باز بودن در برابر تجربه" را داشتند مورد مطالعه قرار داد. این گونه افراد می توانند از کاوش چشم انداز درونی غنی خود مانند احساسات، ایده ها، خیال پردازی ها و توهماتشان لذت ببرند. این اشخاص همچنین تمایل دارند که خود را غیرمتعارف تر از دیگران و در نتیجه منحصر به فرد نشان دهند. به عبارت دیگر؛ ایشان برای تجربه کردن، باز و مهیا هستند و گویا توانایی این را دارند که خود را در شرایط غیرمتعارف به چالش بکشند و از تجربیاتشان در هر شرایط سخت و نامطلوبی استفاده ببرند.
«شارون کیم»، استادیار دانشکدۀ بازرگانی دانشگاه جان هاپکینز و همکارانش، در سال 2012 دست به مطالعاتی با ارتباط در همین زمینه زدند. در این مطالعات، آنان به بررسی نیاز به منحصر به فرد بودن، در پی طرد از اجتماع که یکی از عوارض جانبی آن می تواند خلاقیت باشد، دست زدند. پس از ارزیابی نیاز شرکت کنندگان برای منحصر به فرد بودن، این پژوهشگران به برخی از داوطلبین گفتند که آنها در هیچ گروه خاصی انتخاب نشدند (طرد از اجتماع) پس باید برای تکمیل مجموعۀ وظایفشان به تنهایی عمل کنند. به باقی افراد گفته شد که وظایف خود را می توانند گروهی به انجام برسانند. سپس تمامی شرکت کنندگان از طریق آزمون تفکر خلاق که شامل خواندن و پیدا کردن یپوند غیرمعمول میان کلمات بود مورد آزمایش قرار گرفتند. برای نمونه از آنها خواسته شد که میان کلمۀ «ماهی» و «عجله» یک نوع وجه مشترک پیدا کنند. پژوهشگران دریافتند؛ شرکت کنندگانی که از اجتماع طرد شده بودند، در آزمون خلاقیت نسبت به کسانی که در گروه ها با یکدیگر همکاری می کردند، عملکرد بهتری داشتند. این نتایج با مطالعات دکتر فورگرد مطابقت داشت.
پرسش واقعی این است که چرا حوادث نامطلوب در قالب محرومیت های اجتماعی و یا تراژدی های شخصی می تواند باعث بروز رفتار خلاقانه شود. با توجه به نظریۀ دکتر روانشناس«رونی یانوف بولمن» از دانشگاه ماساچوست؛ هر آسیب روانی نمی تواند باعث در هم ریختگی مفروضات جهان پیرامون فرد شود. پس یک رویداد نامطلوب در زندگی، تنها نمی تواند بی درنگ به خلاقیت منتهی نشود. شاید هر تجربه ای که باورهای پیشین را بلرزاند، ترفند کار باشد! 
دکتر روانشناس «سیمون ریتر» از دانشگاه رادبود نیمیخن در هلند و همکارانش این امکان را در سال 2012 مطالعه و منتشر ساختند. این تیم تحقیقاتی، برخی از شرکت کنندگان را وارد یک دنیای مجازی کردند که واقعیات قوانین فیزیک را نقص می کرد. برای نمونه؛ وقتی اشخاص به سوی یک چمدان در روی یک میز می رفتند، اندازۀ چمدان کاهش می یافت و هنگامی که از آن دور می شدند، اندازۀ چمدان افزایش پیدا می کرد. 
گروه دوم صرفا این اتفاق غیرمنتظره را فقط مشاهده کردند. محققان دریافتند؛ کسانی که با این اتفاق عجیب و غریب در دنیای مجازی روبرو شده بودند، انعطاف پذیری بیشتری در آزمون شناختی خلاقیت نسبت به کسانی که صرفا مشغول تماشای فیلم بودند، داشتند. محققان دریافتند که هر رویداد غیرمعمول و غیرمنتظره، می تواند نرمش شناختی را تسهیل کند.
این خبر خوبی برای هر کسی است که بخواهد خلاقیتش را بدون نیاز به تجربۀ اتفاقات نامطلوب افزایش دهد. روال عادی زندگی خود را تغییر دهید. کارهایتان را خودتان انجام دهید. به هر کسی که از روبروی شما رد می شود، لبخند بزنید. به طرف مدرسه و محیط کارتان با سرعت آهسته قدم بردارید. به وسیلۀ خروج از آگاهی عادی مغزتان، شما دارای توانایی ذهنی با خلاقیت بیشتر خواهید شد.
ترجمه و تلخیص: فرشاد سجادی
منبع:
http://scottbarrykaufman.com


  • اخوان